Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
standard trench
سنگر معمولی
Other Matches
trench
چال
trench
حفرکردن
trench
سنگر کندن
trench
سنگررابط
trench
گود ساختمان
trench
برش
trench
معبر
trench
شیار لوله قرارگیری کابل
trench
سنگر
trench
جان پناه
trench
خندق
trench
گودال سنگر
trench
استحکامات خندقی شیار طولانی
trench
کندن
trench
خندق زدن
trench
گودال
trench
چاله و ترانشه
boundar trench
نهرچه مرزی
boundary trench
نهرچه مرزی
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
cut off trench
گودال جداکننده
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
trench burial
دفن مردگان در خندق استفاده از قبر خندقی عمومی
trench excavator
ماشین حفاری
trench foot
پای سرمازده
trench knife
کارد سنگری
trench knitfe
چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
trench coats
پالتو بارانی نظامی
cut off trench
پادکن
drainage trench
فاضلاب رو
drainage trench
معبر فاضلاب
slit trench
سنگر خندقی شکل سنگر درازکش گروهی
trench warfare
وضعیتیکهدرآنطرفینجنگدرسنگرپناهمیگیرند
slit trench
سنگر انفرادی
slit trench
خندق باریک جهت سنگرگیری
cut-off trench
پایههایسد
trench coats
پالتو کمربنددار
slit trench
سنگر
fire trench
سنگر تیراندازی
pipeline trench
معبر خط لوله
foundation trench
پی
foundation trench
شالوده
fire trench
سنگر اتش
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
ground water trench
بریدگی اب زیرزمینی
standard
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard
متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
معمولی
standard
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard
اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard
طبیعی یا معمولی
standard
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard
الگو
standard
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard
متداول
standard
کالای جانشین رزمی
standard
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard A
استانداردA
standard
متعارف
standard
استاندارد
standard
مرسوم
standard
نشان پرچم
standard
متعارفی
standard
نمونه قبول شده معین
standard
معیار
standard
مقرر قانونی
standard
قالب
standard
استاندارد همگون
standard
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard
همسان
standard
همشکل
standard
همگون یکنواخت یکجور
standard
یکسان معیار
standard
قسمت ساکن دستگاه
standard
سنجه
standard
نورم مقیاس
standard
استانده
standard
قانونی
standard
عیار قانونی استاندارد مقرر
standard
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard
نمونه قانونی
standard function
تابع استاندارد
standard gauge
اندازه معمولی
standard error
خطای معیار
standard error
خطای استاندارد
standard feature
خصیصه متعارف
standard error
خطای معدل
standard form
صورت متعارف
standard error
خطای پایه
standard error
خطای استانده
standard condition
شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard brick
اجر معمولی
standard lens
نفراستاندارد
standard bar
میله معمولی
standard bar
میله استاندارد
standard cell
پیل استاندارد
standard compass
قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard condition
شرایط استاندارد
standard conditions
شرایط متعارفی
standard costs
هزینههای استاندارد
standard costs
هزینههای نرمال
standard class
درجه استاندارد
standard candle
شمع استاندارد
standard deviation
انحراف معیار
standard bred
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard interface
واسطه استاندارد
standard rate
نرخ استاندارد
standard rudder
51 درجه سکان
system standard
استانداردسیستم
standard section
پروفیل استاندارد
standard solution
محلول استاندارد
standard specification
دستورات استاندارد
standard specification
مقررات استاندارد
standard stimulus
محرک معیار
standard subroutine
زیرروال متعارف
standard time
وقت بین المللی
standard time
ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time
زمان استانده
standard time
زمان رسمی
system standard
معیار سیستم
standard price
قیمت پایه
standard price
قیمت استاندارد
standard interface
رابط استاندارد
standard item
اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard language
زبان متعارف
standard load
بار تنظیم شده
standard load
بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard measure
اندازه استاندارد
standard method
روش استانده
standard metre
متر قانونی یا قبول شده
standard motor
موتور معمولی
standard motor
موتوراستاندارد
standard ohm
اهم استاندارد
standard pascal
پاسکال استاندارد
standard penetration
ازمایش نفوذی استاندارد
standard pitch
گام استاندارد
wage standard
دستمزد استانده
de facto standard
سسهای اعتبار به آن ندارد
gold standard
نظام پایه طلا
inductance standard
اندوکتانس
inductance standard
متعارف اندوکتانس
frequency standard
استاندارد فرکانس
standard of living
معیار زندگی
standard of living
استاندارد زندگی
standard of living
سطح زندگی
calibrating standard
تنظیم شده به صورت استاندارد
living standard
سطح زندگی
magnetic standard
اهنربای استاندارد
gold standard
نظام پولی طلا
gold standard
پایه طلا
calibration standard
استانداردتنظیم
calibration standard
اندازه کالیبراسیون
escort of the standard
گارد محافظ پرچم
escort of the standard
گارد پرچم
floor standard
لامپ پایه دار
floor standard
چراغ پایه دار
bimetallic standard
پایه پولی دو فلزی
basic standard
استاندارد اولیه
standard bearers
پیشوا
american standard
کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
american standard
Interchange forInformation Code
gold standard
واحد طلا
double standard
قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
standard error of mean
خطای معیار میانگین
primary standard
استاندارد اولیه
resistance standard
مقاومت استاندارد
standard atmosphere
اتمسفر
secondary standard
استاندارد ثانویه
standard atmosphere
اتمسفر استاندارد
standard score
نمره معیار
ST0 standard
استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
silver standard
واحد پول نقره
silver standard
استاندارد نقره
portable standard
چراغ ایستا
portable standard
چراغ مطالعه
per standard compass
برحسب قطب نمای استاندارد
double standard
نظام دو معیاری
paper standard
پول رایج مملکت
standard bearer
علمدار
standard bearers
پرچم دار
standard bearer
پرچم دار
standard bearers
علمدار
standard resistor
مقاومت استاندارد
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
standard bearer
پیشوا
standard poker hands
استانداردبرهایدستی
standard size whole brick
اجر فشاری معمولی
standard lamps
[British]
آباژورهای زمینی
current standard cost
هزینه استاندارد و مورد قبول
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
basic standard cost
قیمت پایه
basic standard cost
قیمت استاندارد
standard lamps
[British]
چراغ های پایه دار
standard lamp
[British]
آباژور زمینی
ambient quality standard
استاندارد کیفیت پرمون
standard lamp
[British]
چراغ پایه دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com