Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (10 milliseconds)
English
Persian
statement of a claim
افهار نامه
Other Matches
claim
ادعا
claim
طلب
claim
دادخواست
cause of claim
منشاء دعوی
re claim
تقاضای مجدد
re claim
مجددا ادعا کردن
having a just claim
ذیحق
claim
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim
دعوی
claim
مطالبه
claim
ادعاکردن
non claim
فروگذاری از اقامه دعوادرمدت قانونی
claim
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim
درخواست
claim
طلب ادعای خسارت کردن
claim
مطالبه کردن
claim
خواسته
claim
قرارداد رسمی خرید اسب
object of claim
مدعی به
object of claim
خواسته
object of claim
خواسته دعوی
object of claim
مدعی به متنازع فیه
put in a claim for something
مدعی مالکیت چیزی شدن
relinquish a claim
ترک دعوی کردن
relinquishment of a claim
اسقاط دعوی
relinquishment of a claim
ترک دعوی
loss of claim
فقدان غرامت
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
lay claim to
ادعا کردن
claim of compensation
ادعای خسارت
claim of insurance
ادعای اخذ بیمه
claim under a guarantee
مطالبه تحت ضمانتنامه
counter claim
دعوی متقابل
advertising claim
شعار تبلیغ
give up one's claim
رضایت دادن
claim for restitution
دعوی استرداد
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
set up claim to
دعوی کردن
to claim somebody's life
کسی را کشتن
to claim somebody's life
جان کسی را ستاندن
to claim somebody's life
کسی را قتل کردن
I have no claim to this house.
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
To claim against (sue) someone.
از کسی ادعای خسارت کردن
small claim
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
submission of a claim
تسلیم دادخواست
waive one's claim
از ادعای خود صرفنظر کردن
waiving a claim
اسقاط دعوی
to claim somebody's life
کسی را هلاک کردن
object of claim in respect of which
فرجام خواسته
claim guarantee form
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
. She dropped her demands (claim).
دست از تقاضاهای خود برداشت
First prove that you are a brother , then claim th.
<proverb>
اول برادریت را ثابت کن بعد ادعاى ارث کن .
He lays claim to learning.
ادعای علم وفضل می کند
baggage claim area
محلتحویلساک
object of claim in respect of which
the to made is appeal an
object of claim in respect of which
court supreme
dd statement
statement definition data
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
statement
رای
statement
پاسخ
dd statement
دستور تعریف داده
statement
گفته بیانیه
statement
نظر
r. between two statement
مغایرت بین دوافهار
I/O statement
دستور داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
in p of my statement
برای اثبات گفته خودم
IF statement
Gise کار دیگر را
IF statement
Then این کار را انجام بده
IF statement
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
IF statement
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
statement
به مجموعهای از مابارات دستوری
statement
شماره انتساب شده
statement
صورتحساب اعلامیه
statement
صورت
statement
قطعنامه
statement
تقریر صورتمجلس
statement
کشف صورتحساب
statement
ابلاغ
statement
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statement
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement
عبارت
statement
ادعاء تصریح
statement
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
1-دستور برنامه که یک برنامه را هدایت میکند
statement
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statement
دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,....
statement
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement
بیانیه افهاریه
statement
افهاریه
statement
صورت وضعیت
statement
صورت حساب
statement
بیان وضعیت
statement
شرح توضیح
statement
اعلامیه
statement
تقریر
statement
حکم
statement
بیانیه
statement
اعلام کردن
statement
افهار صورت حساب
statement
تذکر
statement
شرح
statement
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement
بیان
statement
گفته
statement
بیانیه دستور
statement
افهار
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
an absurd statement
حرف بی معنی یا مزخرف
data statement
حکم دادهای
arithmetic statement
حکم حسابی
arithmetic statement
دستورمحاسباتی
declaration statement
جمله تعریفی
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
statement of defence
لایحه دفاعیه
statement of charge
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
statement label
برچسب حکم
statement label
برچسب جمله
statement number
شماره حکم
statement number
شماره دستور
declaration statement
حکم اعلانی
statement of affairs
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
statement of charge
اعلام اتهامات
control statement
جمله کنترلی
continue statement
حکم ادامه
conditional statement
دستور شرطی
call statement
حکم فرا خوانی
assignment statement
عبارت گمارشی
assignment statement
جمله جایگزینی
assignment statement
حکم گمارشی
representation
[statement]
پاسخ
comment statement
حکم توضیحی
representation
[statement]
رای
common statement
حکم اشتراک
compound statement
جمله مرکب
representation
[statement]
نظر
statement on the debate
بیانیه در مورد بحث
action statement
دستورالعمل اقدام
conditional statement
حکم شرطی
statement with debate
بیانیه با بحث پیوسته
imperative statement
حکم امری
execute statement
حکم اجرایی
bank statement
صورت حساب بانکی
financial statement
صورت وضعیت مالی
financial statement
صورت مالی گزارش مالی
nonexecutable statement
حکم غیرقابل اجرا
nonexecutable statement
جمله غیر اجرایی
nonexecutable statement
دستورالعمل اجراناپذیر
goto statement
دستورالعملی در یک زبان سطح بالا
negation of statement
انکار یا تکذیب گفتهای
narrative statement
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
execute statement
دستور اجرایی
monthly statement
صورت وضعیت ماهیانه
loss statement
صورت سود و زیان
bank statement
صورتحساب بانکی
job statement
حکم برنامه
in proof of his statement
برای اثبات گفته خود
executable statement
جمله اجرایی
premium statement
صورت اضافه ارزش سهام
problem statement
حکم مسئلهای
executable statement
حکم اجرا پذیر
dimension statement
حکم اعلان بعد
declarative statement
حکم افهاری
declarative statement
حکم اعلانی
receipt statement
اعلامیه ورود
receipt statement
رسید
declarative statement
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
declarative statement
عبارتی در برنامه که به کامپایلر یا مفسر
declarative statement
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
assignment statement
حکم انتساب دستورانتساب
provisional statement
صورت وضعیت موقت
an absurd statement
افهار نا معقول
procedural statement
حکم رویهای
programming statement
حکم برنامه نویسی
We go a step even further and make the statement that . . .
یک گام فراتر می گذاریم ومی گوئیم ...
job control statement
جمله کنترل کار
job control statement
جمله کنترل برنامه
data definition statement
حکم تعریف داده ها
input/output statement
دستور داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
general average statement
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
data definition statement
دستورتعریف داده ها
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
summary of monthly statement
خلاصه صورت وضعیت ماهیانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com