English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
static line بند ثابت چتر یا بازکننده چترنجات
Other Matches
static 1-
static ایستاده
static ساکن
static ایستا
static حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
static زیر تابعی که از هیچ متغیری جدا از آدرس ها عمودند استفاده نمیکند
static MAR که تا وقتی داده می پذیرد که منبع تغذیه روشن است و داده نیازی به تنظیم مجدد ندارد
static چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
static بارالکتریکی که در یک قطعه الکتریکی یا شخص قابل ایجاد است
static که در زمان تغییر نمیکند. 2-
static که پویا نیست
static وابسته به اجسام ساکن
static بدون تحرک
static الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
static فشار ثابت هوا
static نیروی ثابت
static ثابت
static استاتیک
static breeze وزش الکتریکی
static memory حافظه ایستا
static reflex بازتاب تعادل
static load بار استاتیک
static structure ساخت ایستا
static pressure فشار ثابت هوا
static pressure فشار ایستایی
static charge برق ساکن
static dump روگرفت ایستا
static dump روبرداری ایستا
static economy اقتصاد ایستا
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
static storage انباره ایستا
static test ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
static transformer مبدل ثابت
static vent روزنه اندازه گیری فشار ثابت هوا
static convergence همگرایی استاتیک
static stability پایداری استاتیک
static interference پارازیت جوی
static characteristic مشخصه استاتیک
static balance بالانس ایستا
static balance توازن ایستا
static ram RA ایستا
static ram حافظه ایستا
static refresh بازسازی ایستا
static relocation جابجاسازی ایستا
static relocation جابجایی ایستا
static seal واشر
static seal لایی
static sense حس تعادل
static sensitivity حساسیت استاتیک
static allocation تخصیص ایستا
static analysis تحلیل ایستا
static analysis تحلیل استاتیک
static analysis تجزیه و تحلیل ایستا
static lift برای استاتیک
static equilibrium تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
static equilibrium تعادل استاتیک [فیزیک] [مهندسی]
static electricity برق ساکن
static electricity الکتریسیته ساکن
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static equilibrium تعادل ایستا
static head فشار ایستایی
static generator مولد برق ساکن
static friction اصطکاک ساکن
static friction اصطکاک در استانه حرکت
static flux شار استاتیک
static file فایل ایستا
static file پرونده ایستا
negative static stability ناپایداری ایستای منفی
static storage allocation تخصیص انباره ایستا
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
man made static پارازیت غیر جوی
static luminous sensitivity حساسیت نوری استاتیک
static propeller thrust تراستی که توسط یک ملخ تولید میشود
pitot static tube لوله ثابت انتن فشارسنج هوا
Science does not remain static. علم همواره در حرکت است
static random access memory حافظه دستیابی مستقیم ایستا
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line در صف امدن
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> به صف کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
down the line <idiom> درآینده
to come in to line موافقت کردن
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
the line صف
line of d. مرز
in line شمشیر در وضع حمله
down the line ضربه از کنار زمین
in line همراستا
down line بار کردن پایین خطی
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
on the line هواپیمای اماده پرواز
on line help کمک مستقیم
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line خط میان
line of d. حد فاصل
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
line by line سطر به سطر
on line درون خطی
line محصول
line شعبه
on line در خط
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line لاین
line رشته
on line مورداستعمال
on line داخل رده
line سطر
line ردیف
line حدود رویه
line طرز
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
by line خط دوم یافرعی
line ریسمان
line رشته بند
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line up به خط شدن
line صفی در خط
line خط صف
line طناب خط
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line رسن
line طناب سیم
by line خط فرعی راه اهن
line لجام
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line دهنه
line جاده
line جبهه جنگ
line سیم
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line : خط
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line نسب
line پوشاندن
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
line استرکردن
line در سمت
line اراستن
line ترازکردن
line خط زدن
on line مستقیم
line-up ردیف ایستادن تیم
line خط دار کردن
line بخط کردن
off line غیر متصل
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line : خط کشیدن
off line برون خطی
off line قطع
on line متصل
line خط انداختن در
line خط
off line منفصل
mooring line سیم مهار
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
multicore line خط چند رشتهای
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
line terminal ترمینال خط
nonswitched line خط غیر گزینشی
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
non switched line خط گزینه نشده
mooring line طناب مهار مین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com