English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
status board تابلوی وضعیت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board تابلو وضعیت
Other Matches
status وضع
status کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status مشابه 9596
status یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status اهمیت یا موقعیت
status وضع اجتماعی یا قانونی
status وضعیت
status حالت
status حال پایه
status مقام
status شان
status پایگاه
nonpay status وضعیت قطع حقوق
nonpay status حالت انتظار خدمتی
nonduty status حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
personal status احوال شخصیه
personnel status وضعیت پرسنلی
personnel status وضع افراد
professional status پایگاه حرفهای
social status پایگاه اجتماعی
socioeconomic status پایگاه اجتماعی- اقتصادی
status code رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status enquiry پرسش نامه وضعیت
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
mental status وضع روانی
achieved status پایگاه اکتسابی
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
class status پایگاه طبقهای
control status وضعیت کنترلی
control status وضعیت کنترل اتش
device status وضعیت دستگاه
duty status وضعیت خدمتی
financial status وضع مالی
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
high status بلندپایه
inactive status حالت انتساب
inactive status وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status خط مشی خاموش
active status خط مشی فعال توپخانه
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
low status دون پایه
maintenance status وضعیت نگهداری
caretaker status وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
status map نقشه وضعیت نما
status of limitations قانون مرورزمان
status quo وضع کنونی وضع موجود
status symbol علامت مقام
status symbol نشانهی شان و اعتبار
status symbols نماد منزلت
status symbols علامت مقام
status symbols نشانهی شان و اعتبار
social status موقعیت اجتماعی
marital status وضع تاهل
status quo وضع فعلی
status quo وضع موجود
status quo وضع کنونی حالت طبیعی
status symbol نماد منزلت
status register ثبات وضعیت
status report گزارش وضعیت
status word کلمه وضعیت نما
citizenship [status of a citizen] ملیت [حقوق] [سیاست]
equal status persons افراد همپایه
channel status word کلمه وضعیت مجرا
civil status office دفتر سجل و احوال
key status indicator نشانگر وضعیت کلید
It is not much of a reputation (status symbol) for one. اینهم برای آدم شهرت نشد
program status word کلمه وضعیت برنامه
two sided disk status اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
program status word کلمه وضیت برنامه
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
Status . Position and rank. مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
status quo ante bellum حالت پیش از جنگ
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
She is not mindful of her social position ( status ) . متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
to go on board سوارکشتی شدن
over the board بازی شطرنج حضوری
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
To get on board. سوار کشتی شدن
go by the board از ناو پرت شدن
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
i got it over board انرادرکشتی اوردم
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
across the board سرجمع
by the board از طرف پهلوی ناو
board هیات
board سکوی شیرجه
board روکش کردن
board جلد کردن تخته
board مقوا
board کشتی
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board غذای روی میز
board هیئت کمیسیون
board میز غذا
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board تابلو
board صفحه یامیز شطرنج
board تابلوی امتیازات
board شدن
board هیئت ژوری
board منزل کردن
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board تخته پوش کردن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board میزشوریادادگاه
board اغذیه
board تخته حاوی نقشه
board سوار
across the board یکسره
across the board شامل تمام طبقات
board تخته
board برد
above board به طور آشکار
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
above board بی حیله
board پانسیون شدن
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board صفحه مدار
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board مقوای ضخیم
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
mould board در گاواهن خاک برکردان
scaffold board تخته چوب بست
switch board صفحه تقسیم برق
switch board تابلوی برق
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
tilting board صفحه کج شونده
press board مقوای فشرده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
terminal board تخته کلم
terminal board محوراتصال سیمها
terminal board تخته اتصال سیم
tea board سینی
range board میز تنظیم مسافت
takeoff board تخته پرش طول
system board برد سیستم
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
head board تختهای که در انتهای فوقانی چیزی گ ذارند
sea board خط ساحلی
seguin board تخته سگن
selection board هیات گزینش
sliding board سراشیبی
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
sliding board سرسره
shoulder board پیش فنگ
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
side board میز دم دستی
side board میز پا دیواری
side board میز کناری
sea board دریاکنار
splash board سپر پاشنه قایق
programmer board برد برنامه ریز
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
runing board رکاب
running board تخته رکاب اتومبیل
scaffold board تخته زیر پا
scale board تخته نازک
sea board کناره دریا
sea board کناردریا
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board تخته شیرجه
side board میز قفسه دار
to fall over board ازکشتی پرت شدن
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
drawing board تخته رسم
bulletin board board bulletin electronic
bulletin board تابلوی اعلانات
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
bulletin board تخته بولتن
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
mason's board ماله بنایی
To board a plane. سوار هواپیما شدن
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
soffit board زیربند
sounding board تخته موجدصدا
sounding board کمان ویولن وتار
sounding board عامل انتشار عقاید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com