Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
steady state conduction
رسانش با حالت پایا
Other Matches
steady state
حالات دائم
steady state
حالت پایا
steady state
حالت دائمی
steady state
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
steady state
وضعیت پایدار
steady state
وضعیت بارشد مداوم
steady state
حالت ثابت
non steady state flow
جریان غیرهمگام
steady state growth
رشد مداوم
steady state growth
رشد پایدار
steady state flow
جریان با حالت پایا
steady state approximation
تقریب حالت پایا
steady state equilibrium
تعادل در وضعیت رشد پایدار
steady state theory
نظریه حالت پایا
steady state wave motion
حرکت موجی پایا
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
حکومتی
conduction
هدایت
conduction
انتقال
conduction
رسانایی الکتریکی
conduction
رسانش الکتریکی هدایت
conduction
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
conduction
هدایت تنظیم
conduction
هدایت گرم
conduction
گسیل
conduction
رسانایی
conduction
بردن جریان
conduction
رسانش
conduction
رهبری
conduction velocity
سرعت هدایت
conduction velocity
سرعت رسانش
electric conduction
هدایت الکتریسیته
electrical conduction
رسانش الکتریکی
stimulus conduction
رسانش محرک
electrolytic conduction
رسانش الکترولیتی
electron conduction
هدایت الکترون
equivalent conduction
رسانش هم ارز
conduction electron
الکترون رسانش
ionic conduction
هدایت یونی
neural conduction
رسانش عصبی
metallic conduction
رسانش فلز
metallic conduction
رسانش فلزی
afferent conduction
هدایت اورانی
ionic conduction
رسانایی یونی
bone conduction
رسانش استخوانی
conduction aphasia
زبان پریشی رسانشی
heat conduction
هدایت حرارتی
conduction band
نوار رسانایی
conduction current
جریان رسانایی
conduction deafness
کری رسانشی
conduction electron
الکترون رسانایی
saltatory conduction
رسانش پرشی
conduction band edge
لبه نوار رسانش
steady
<adj.>
منظم
steady
<adj.>
مرتب
go steady
<idiom>
همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
steady
راه
steady
پابرجا
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
روی مسیر
steady
یکنواخت
steady
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
همین راه برو
steady as you go
مسیر را ثابت نگهدارید
steady as you go
راه ثابت باشد
steady
ساکن شدن
steady
استوار یامحکم کردن
steady
محکم
steady
پرپشت استوار
steady
ثابت
steady
پی درپی مداوم
steady on
اهسته به سمت هدف
steady on
لوله توپ را به اهستگی تاروی هدف بیاورید
steady
پیوسته ویکنواخت کردن
steady flow
جریان لایه وار
as steady as a rock
<idiom>
مثل کوه
[استوار و ثابت]
slow and steady
اهسته وپیوسته
quasi steady
جریان نیمه ارام
steady growth
رشد پایدار
steady load
بار دائم
steady flow
جریان دائم
steady flow
جریان ماندگار
steady current
جریان ثابت
steady flow
جریان دائمی
I have a steady monthly income.
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
slow and steady wins the race
اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
to be in a state of a
بیم داشتن
the state
effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
to be in a state of f.
پیوسته درتغییربودن
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
corresponding state
حالت متنافر
state
دولتی
to keep state
خود را گرفتن
two state
دو حالتی
to keep state
شان یا مقام خودراحفظ کردن
to be in a state of a
هراسان بودن
state
افهار کردن وتصریح کردن
state-
دولت
state-
حالت
state
سیاسی رسمی وضع
state
ایالت کشوری
state
کشور
state-
کشور
state
حالت
state
تعیین کردن حال
state-
ایالت کشوری
state-
دولتی
state-
توضیح دادن
state-
مقام ورتبه
state-
دولتی حالت
state-
کشوری
state-
ایالت
state
تعیین کردن وقرار دادن
state
حال
state
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state
وضعیت چیزی
state
وضعیت
state
ابهت
state-
جزء به جزء شرح دادن
state-
افهار داشتن افهارکردن
state-
تعیین کردن حال
state-
چگونگی
state
مقام ورتبه
state-
کیفیت
state-
دولت استان
state-
ملت
state-
جمهوری کشور
state-
ابهت
state-
افهار کردن وتصریح کردن
state
کشوری
state
ایالت
state-
سیاسی رسمی وضع
state
جمهوری کشور
state
جزء به جزء شرح دادن
state
توضیح دادن
state
چگونگی
state
کیفیت
state
ملت
state
دولت استان
state
افهار داشتن افهارکردن
state-
وضعیت چیزی
state-
وضعیت
state-
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
دولت
state-
حال
state
دولتی حالت
state-
تعیین کردن وقرار دادن
state-
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state property
دارائی دولت
state prison
زندان دولتی
state property
اموال عمومی
state religion
مذهب رسمی
state prison
زندان ایالتی
state planning
برنامه ریزی دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state of siege
حالت محاصره
state of purity
طهارت
state of in her itance
ملک یا دارایی قابل توارث
state of the art
جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state of the realm
طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state of war
حالت مخاصمه
state of rest
حالت ساکن
state of stress
حالت تنش
state of alert
وضعیت امادگی
state flower
گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state equation
معادله حالتی
state diagram
نمودار حالات
state criminals
مجرمین سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
state college
دانشکده دولتی
state chicken
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state bank
بانک دولتی
state bank
بانک استان
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state affairs
امور مملکتی
state enterprise
بنگاه دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
stable state
حالت پایا
state function
تابع حالت
state government
دولت مرکزی
state of grace
توفیق
state craft
سیاستمداری
state of grace
تائید
state of equilibrium
حالت تعادل
state of being cheated
مغبونیت
state of being cheated
غبن
state of alert
وضعیت اماده باش یکان
state of alert
وضعیت هوشیاری
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state midicine
سیستم پزشکی ملی
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state hood
حالت وشرایط ایالات امریکا
state hood
ایالتی
state guard
ارتش ایالتی
state guard
نیروی نظامی ایالتی
spin state
حالت اسپین
state road
شاهراه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com