Dictiornary-Farsi | stone dust | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
stone dust	خاک سنگ
stone dust	گرد سنگ


Other Matches

dust	گرد گوگرد
dust	گرد
dust-up	بگومگو
dust-up	شکر آب
dust-up	جنگ و دعوا
saw dust	خاک اره
dust well	گرد چال
to let the saw dust out of	رسوا کردن
to let the saw dust out of	را ثابت کردن
to let the saw dust out of	پوچی یا بی اساسی
in the dust	مرده
in the dust	درخاک
to f. away the dust	گردگیری کردن
in the dust	زیر خاک
dust	ارد
dust	گردگیری کردن گردگرفتن از
dust	خاک
dust	غبار
dust	خاکه ذره
dust	ریختن پاشیدن
dust	گرد وخاک
dust	تراب
humbled to the dust	باخاک برابر
glass dust	خرده شیشه
raise a dust	داد و بیداد کردن
furnace dust	بخار کوره
dust collection	غبارگیری
flue dust	بخار گاز
dust collection	گردگیری
dust coat	لباس روبرای گرفتن گرد جامه گردگیر
dust coal	خاک ذغال
flying dust	گرد
raise a dust	گرد و خاک بلند کردن
dust catcher	گردگیر کوره بلند
interstellar dust	غبار بین- ستارهای
dust collector	جمع کننده گرد و خاک
dust colour	خاکی
dust collector	گردگیر
dust devil	تنوره دیو
dust exhaust	تخلیه گرد و خاک
dust laden	خاک گرفتگی
dust mask	خاک گیر
dust removal	تخلیه گرد و خاک
dust removal	گرد گیری
dust respirator	ماسک تنفسی
dust respirator	ماسک ضد گردو غبار
dust separation	جداسازی گرد و غبار
dust laden	تجمع گرد وغبار
dust tight	خاک بند
dust cover	سرپوش غبارگیر
to make a dust	گردکردن
saw dust concrete	بتن خاک اره
to shake off the dust	گردگیری گردن
to shake off the dust	گرد گرفتن
to shake off the dust	تکاندن
zinc dust	گرد روی
dust-ups	جنگ و دعوا
dust-ups	شکر آب
to blow up dust	گرد و خاک به پا کردن
dust-ups	بگومگو
gold dust	گرد طلا
gold dust	خاک طلادار
dust receiver	مخزنگردوخاک
When the dust settles.	وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
bite the dust <idiom>	از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
dust color	رنگ خاکی
to raise dust	گرد و خاک به پا کردن
to raise a dust	اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
to raise a dust	شلوق کردن
to raise a dust	گردوخاک بلندکردن
to bite the dust	افتادن
to bite the dust	مردن
to dust one's jacket	کسیرازدن
to dust one;s jacket	کسیراچوب زدن
to dust one;s jacket	کسیراکتک زدن
to dust the coat of	کتک زدن
to kick up dust	خاک بلندکردن
to kick up dust	خاک راه انداختن
to kiss the dust	پست شدن
to kiss the dust	باخاک یکسان شدن
to kiss the dust	به خواری وپستی تن دادن
to kiss the dust	کشته شدن
to lick the dust	بزمین خوردن
to make a dust	گردو خاک بلند کردن
to make a dust	هایهوکردن
dust brush	گردگیر
dust jacket	جلد کاغذی روی کتاب
dust-covers	کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-jacket	جلد کاغذی روی کتاب
dust-jackets	جلد کاغذی روی کتاب
diamond dust	خرده یاسوده الماس
dust-jacket	کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
coal dust	خاکه زغال
dust-covers	جلد کاغذی روی کتاب
dust bin	خاکروبه دان
angel dust	گرد پریان
dust jacket	کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust arrester	واحد گردگیری
dust arrester	گرد گیر
cosmic dust	غبار کیهانی
dust brush	گردپاک کن
dust brand	سخن زشت
dust brand	لکهای ازدوده
dust brand	دوده
dust-jackets	کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust box	گردپاش
dust bowl	شن روان
dust bin	خاکدان
the dust panned out pootly	ان خاک زرد دادولی نه چندان زیاد
To snake the dust off the carpet.	خاک قالی را تکان داد (تکاندن )
sandstorm or dust storm	طوفانخاکوشن
The dust was laid ( settled ) .	گرد وخاک نشست
Water lays the dust.	آب گرد وخاک رامی خواباند
dust cloud theory	نظریه غباری
dust collection equipment	وسایل گردگیری
coal dust firing	اشتعال گردی
Dust has accumulated [settled] on the chairs.	روی صندلی ها خاک نشسته
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb>	کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
stone	سنگ میوه سنگی
stone	هسته
through stone	سنگ سرتاسری
stone	سنگ
stone a	عصرسنگ
stone saw	اره سنگبری
stone a	عصرحجر
To stone someone .	کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
stone	سنگ قیمتی
stone	سنگسارکردن
stone	هسته دراوردن از تحجیرکردن
broken stone	سنگریزه
broken stone	خرده سنگ
artificial stone	سنگ ساختمانی
border stone	سنگ مرزی
base stone	سنگ زیرین
bench stone	سنگ سمباده رومیزی
border stone	جدول
Stone Age	عصر حجر یا عصر سنگ
bladder stone	سنگ مثانه
Stone Age	پارینه سنگی
broken stone	سنگ شکسته
stone reserve	ذخیره سنگ
stone quarry	معدن سنگ
stone pit	محل بدست اوردن اطلاعات اجر
stone pit	سنگ کنی
stone pit	معدن سنگ
stone pit	کان سنگ
stone pitching	سنگ فرش
stone pictching	سنگ فرش
stone river	رود سنگ
stone tongs	گاز انبر سنگبری
burnishing stone	مهره
chalk stone	سفیده نقرسی
the stone was worn	شد
the stone was worn	سنگ ساییده
stone man	بعداپرسیده شود
stone work	جایگاه سنگ تراشی
stone work	ساختمان سنگی بنایی با سنگ
stone work	کار سنگی
stone ware	سفالینه بسیار سخت
stone mason	سنگ کار
Stone Age	عصر حجر
To kI'll two birds with one stone	با یک تیر دونشان زدن
boundary-stone	لوح
Bath Stone	سنگ آهک دانه ای
arch-stone	سنگ طاق
angle-stone	سنگ نبش
altar-stone	[سنگ رویه فوقانی محراب]
stone-broke <idiom>	آه دربساط نداشتن
rolling stone <idiom>	ستاره سهیل
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
boundary-stone	کتیبه
cap-stone	سنگ نعل درگاه
bladder stone	سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
knee-stone	سنگ لچکی
knee-stone	زانوزن
head-stone	سنگ قبر
date-stone	[سنگ ترکیب شده در دیوار که تاریخ ساخت آن بنا در آن قید شده است.]
corner-stone	سنگ نبش
cast stone	سنگ مصنوعی
cast the first stone <idiom>	همیشه آماده جنگیدن است
pudding stone	شفته طبیعی
stone-cold	بسیارسرد
grave stone	سنگ قبر
stone deaf	کاملا کر
hail stone	دانه تگرگ
hail stone	تگرگ
trass stone	سنگ سیمان طبیعی
trass stone	سنگ تراس
to stone to death	سنگسارکردن
to peg a stone	سنگ انداختن
paving stone	سنگفرش
stepping stone	سنگ زیر پا
foundation stone	سنگبنا
white stone	مهرهسفید
stone steps	پلهسنگی
stone deflector	منحرفکنندهسنگی
lithographic stone	سنگچاپزغالی
black stone	مهرهیسیاه
precious stone	سنگ قیمتی
stepping stone	جاپا

stone dust

خاک سنگ

stone dust

گرد سنگ