Dictiornary-Farsi | street crossing | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 161 (8 milliseconds)

English	Persian
street crossing	تقاطع
street crossing	چهارراه


Other Matches

crossing	محل تقاطع
crossing	نقطه تلاقی دوراهی
crossing	گذرگاه
crossing	دوراهی
crossing	هدف عبورکننده در مسیر رژه
crossing	رژه رونده
crossing	مسیررژه
crossing	نقطه تقاطع
crossing the t	قطع کردن راه ستون دشمن
crossing	عبور
crossing over	تبادل ژنی
crossing out	قلم خوردگی
crossing site	محل پایاب
crossing target	هدف متحرک
crossing target	هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
How long does the crossing take?	چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
zebra crossing	خط عابر پیاده
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
crossing target	هدفهای متحرک عرضی
pelican crossing	دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
crossing the line	عبور از استوا
ford crossing	تقاطع جاده با مجاری ابگذر
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
crossing the line	عبور از خط استوا
flank crossing	دور زدن جناح دشمن
crossing tower	برج تقاطع در کلیسا
flank crossing	عبوراز جناح دشمن
criss-crossing	به طور ضربدر
occupation crossing	پل اختصاصی
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
criss-crossing	پایی
criss-crossing	همبر
criss-crossing	امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing	طرحچلیپایی
criss-crossing	سردرگمی
criss-crossing	سوتفاهم
criss-crossing	برخورد
criss-crossing	با ضربدر مشخص کردن
criss-crossing	چلیپایی کردن
criss-crossing	همبر کردن
criss-crossing	دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossing	بهطور متقاطع حرکت کردن
occupation crossing	پل محلی
criss-crossing	کج
criss-crossing	یکوری
wading crossing	عبور از پایاب
level crossing	گذرگاه همکف
crossing points	نقطه تلاقی
grade crossing	تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing	تقاطع راه اهن
grade crossing	تقاطع شاهراه
level crossing	محل تقاطع دو خط راه اهن
crossing points	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points	محل برخورد دو خط
crossing point	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point	محل برخورد دو خط
crossing point	نقطه تلاقی
double-crossing	دورویی کردن خیانت کردن
double-crossing	نارو زدن
level crossing	گذر همتراز
pedestrian crossing	گذرگاه پیادگان
crossing area	منطقه گذار منطقه پایاب
crossing area	منطقه عبور
cattle crossing	گذرگاه چارپایان
cart crossing	گذرگاه ارابه
crossing line	خط تقاطع
crossing plane	سطح تقاطع
built up crossing	قطعه ریل متقاطع
crossing site	محل گذار
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
crossing site	محل عبور اجباری
pedestrian crossing	گذرگاه پیاده
street	مسیر
street	خیابانی جاده
It's one-way street.	آن خیابان یک طرفه است.
street	کوچه
street	خیابان
street	راه
street value	پولیکهبابتدریافتموادمیشود
by street	کوچه پرت
an off street	کوچه فرعی
up the street	بالای خیابان
through street	راه ترانزیت
street	کوی
crossing barrier mechanism	قالبفلزی
level crossing bell	زنگخطعبور
level crossing sign	علامتخطعبور
heading crossing angle	زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
street credibility	داراینقطهنظراتمشترک موردقبولعام
grub street	شاعرخانه
high street	خیاباناصلیشهر
street light	تیرچراغبرقخیابان
street bet	شرطخیابانی
grub street	اشغال گذرنویسندگان
in queer street	درسختی یاتنگی
in queer street	درمضیقه گرفتاربدهی
Fleet Street	مطبوعات
in queer street	دچار رسوایی
Fleet Street	خیابان فلیت
Downing Street	نخست وزیر
Downing Street	دولت انگلیس
Downing Street	خیابان داونینگ
At the end of the street.	درته خیابان
Where does this street lead on to ?	این خیابان یکجا می خورد ؟
to veer off the street	از جاده منحرف شدن [ترا فیک]
street traffic	ترافیک [جاده]
street traffic	رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
on easy street <idiom>	در ناز و نعمت
on easy street <idiom>	در رفاه
Wall Street	مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
Fleet Street	جراید لندن
Do you have a street map?	آیا نقشه خیابانها را دارید؟
man in the street <idiom>	مردم عادی یا متوسط
on easy street <idiom>	پول کافی برای زندگی راحت داشتن
The store across the street.	فروشگاه آنطرف خیابان
This way please. store across the street.	بفرمائید از این طرف
lombard street	خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
man in the street	فرد معمولی
street lightning	روشنی راه و خیابان
street gutter	نهر کنار خیابان و راه
tolay street on	باتکیه تلفظ کردن
tolay street on	تاکید کردن
tolay street on	اهمیت دادن
street orderly	جانورلاشه خور
to get the key of the street	بی خانه بودن
to get the key of the street	جای شب ماندن نداشتن
street offences	جرائم خیابانی
street orderly	سپوری کردن
street railway	خطوط تراموا
street virus	ویروس معمولی
the open of a street	دهنه خیابان
street orderly	سپور
street lighting	روشنایی خیابان
street inlet	دریچه ورود فاضلاب سطحی
man in the street	ادم متعارفی
stop street	خیابان فرعی
street arab	بچه کوچه گرد
street arab	بچه ولگرد
street betting	جرم قمار و شرط بندی درمعابر عمومی
street car	راه اهن شهری
street car	تراموای
street gauge	الگوی سطح راه
street orderly	مامورتنظیف ماموراحتساب
street gutter	جوی
street gutter	ابرو
street offences	اعمالی که هر گاه در خیابان صورت پذیرد جرم است
street hockey	نوعی هاکی در زمین یا کوچه بدون کفش اسکیت
on Carey Street [British E] <adj.>	ورشکسته
to pave the street with stone	خیابان را سنگ فرش کردن
i walked a cross the street	از این سر خیابان قدم زدم به ان سر
band street writer	یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است
What does Main Street think of this policy?	بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
I was standing at the street corner .	درگوشه خیابان ایستاده بودم
It's Lombard Street to a China orange. <idiom>	بطور قطع [حتما] اتفاق می افتد.
Main Street [American English]	کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
It's Lombard Street to a China orange. <idiom>	کاملا مسلم وقطعی است.
The cab neared [approached] 20th Street.	تاکسی به خیابان بیستم نزدیک شد.
He is on easy street . He is in clover. His bread is buttered on both sides .	نانش توی روغن است
up one's street [British English] , down one's alley [American English]	مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]