Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (10 milliseconds)
English
Persian
strict nature reserve
اندوختگاه طبیعی بازداشته
Other Matches
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
nature reserve
اندوختگاه نیادی
strict
محض
strict
سخت
strict
اکید
strict
سخت گیر
strict
یک دنده
strict
نص صریح محکم
strict enclosure
انزوای سخت
[در آن حالت یا جایی]
strict profile
نیمرخ کامل
strict liability
مسئوولیت بدون تقصیر
strict profile view
نمای نیمرخ کامل
strict liability offence
جرم مادی صرف
He is curt ( rigid , strict ) .
آدم خشکی است
nature
طبیعت سرشت
nature
خمیره
nature
سرشت
nature
نوع خاصیت
nature
گونه
nature
افرینش
nature
ماهیت
nature
فطرت
nature
طبع
against nature
معجز نشان
against nature
غیر اخلاقی غیر طبیعی
against nature
مخالف طبیعت
second nature
طبیعت ثانوی
by nature
طبعا"
by nature
طبیعتا
nature
نوع
nature
ماهیت خوی
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
nature
گوهر
in the course of nature
بطریق عادی
by nature
بالطبیعه
nature
طبیعت
nature
ذات
freaks of nature
غرائب طبیعت
guardian by nature
قیم طبیعی
relieve nature
ادرار کردن
call of nature
<idiom>
احتیاج به دستشویی داشتند
nature
[of things]
سرشت
[ماهیت]
[خوی]
[ذات]
[طبیعت]
four forces of nature
چهار نیروی بنیادی طبیعت
original nature
طبع اغازین
relieve nature
سر قدم رفتن
debt of nature
اجل
diseases of this nature
اینگونه ناخوشی ها
ease nature
سر قدم رفتن
to relieve nature
سر قدم رفتن
to relieve nature
ادرار کردن
to ease nature
سر قدم رفتن
i a the beauties of nature
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
nature trail
مسیرعلامتگذاریشده
attack on nature
آسیبمحیطزیست
good nature
خوش خویی
guardian by nature
پدر
he has a good nature
خوشخو است
he has a good nature
خوش طبع است
he has a good nature
خوش حالت است
hu man nature
طبیعت انسانی
Mother Nature
طبیعت
good nature
خوش خلقی
immovable by nature
مال غیر منقول ذاتی
inanimate nature
جهان جمادات
gift of nature
نعمت طبیعت
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
gift of nature
هدیه طبیعت
nature of the operation
ماهیت عملیات
the nature of the case
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
Mother Nature
طبیعت مهربان
debt of nature
مرگ
dame nature
مادرطبیعت
human nature
فطرت
It is in the nature of things.
این موضوع ذاتا اینطور است.
human nature
ماهیت آدم
contrary to nature
بر خلاف طبیعت
contrary to nature
بطور معجزه
human nature
طبیعت انسان
all nature looked green
طبیعت سراسر سبز بود
all nature looked green
همه جا سبز بود
it occurs in nature as a gas
در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
nature nurture controversy
مجادله سرشت- پرورش
His speech was in the nature of an apology.
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
to answer the call of nature
<idiom>
به توالت رفتن
[اصطلاح روزمره]
to have something in reserve
چیزی درچنته داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
reserve
ذخیره کردن
reserve
احتیاط
reserve
رزرو کردن
reserve
از پیش حفظ کردن
reserve
اندوخته
reserve
کنار گذاشتن
reserve
پس نهاد کردن
reserve
نگه داشتن اختصاص دادن
reserve
اندوختن اندوخته
reserve
احتیاط یدکی
reserve
توداربودن
reserve
مدارا
under reserve
تحت تضمین
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
reserve
پس نهاد
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve
نگهداشتن
reserve
قید شرط
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
with reserve
بقید احتیاط
reserve
عضو علی البدل
reserve
کتمان حقیقت
reserve
ذخیره
His action is in the nature of sour grapes.
اززور پسی اینکار رامی کند
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
sexual intercourse of doubful nature
وطی به شبهه
sexual intercourse of doubful nature
نزدیکی به شبهه
The color harmony in nature is very interesting.
هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
gold reserve
اندوخته طلا
liability reserve
ذخیره بدهیها
mobile reserve
احتیاط متحرک
national reserve
اندوختگاه ملی
national reserve
پاستگاه ملی
operational reserve
احتیاط عملیاتی
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
operational reserve
ذخیره عملیاتی
payment under reserve
پرداخت تحت تضمین
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
reflex reserve
پس مانده بازتاب
general reserve
احتیاط عمومی
reserve parachute
چترذخیرهای
equipment reserve
ذخیره تجهیزاتی
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
battle reserve
ذخیره جنگی
battle reserve
احتیاط جنگی
capital reserve
ذخیره سرمایه
capital reserve
اندوخته سرمایه
central reserve
سکوی وسط
central reserve
سکوی میانی
reserve stock
اماد ذخیره
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
floating reserve
احتیاط سیال
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
reserve accumulator
انباره کمکی
stone reserve
ذخیره سنگ
paper in reserve
کاغذذخیرهای
reserve officer
افسر وفیفه
reserve fund
وجوه اندوخته
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
reserve mobilization
بسیج احتیاطها
reserve fund
وجوه ذخیره
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
reserve fund
سرمایه احتیاطی
reserve curreny
ارز ذخیره
reserve curreny
پول ذخیره
reserve echelon
رده احتیاط
reserve factor
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve force
نیروی احتیاط
reserve officer
افسر احتیاط
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve buoyancy
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
rolling reserve
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
rolling reserve
اماد ذخیره غلطان
reserve stock
موجودی ذخیره
reserve buoyancy
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve price
قیمت پایه در حراج
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price
بهای قطعی
reserve center
مرکز احتیاط
reserve price
اخرین بها
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
federal reserve system
سیستمی که به موجب ان
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
reserve army of unemployed
سپاه ذخیره بیکاران
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fractional reserve banking
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
fuel reserve tank
مخزن ذخیره سوخت
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
federal reserve system
سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
In the nature of things, young people often rebel against their parents.
طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com