English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English Persian
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
Other Matches
summer ییلاق
summer چراندن تابستان را بسر بردن
summer تابستانی
summer تابستان
summer is in تابستان رسید
summer resorts ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
full summer چله تابستان
summer tree تیرسردر
full summer عین تابستان
high summer وسط تابستان
summer camp پایگاهتابستانی
summer tree حمال
summer tree شاه تیر
summer solstice انقلاب تابستانی
summer house خانه باغچه دار
summer house کلاه فرنگی
summer house کوشک
summer house خانه تابستانی
summer draft خط ارتفاع بار تابستانی کشتی
summer draft سطح بار امن تابستانی
summer ide فصل تابستان
summer solstic انقلاب تابستانی
With the onset of summer. .با آمدن (فرارسیدن )تابستان
summer pudding پودینگ تابستانی
summer school مدرسه تابستانی
summer time فصل تابستان
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
summer school کلاس تابستانی
summer schools مدرسه تابستانی
summer schools کلاس تابستانی
summer house خانه ییلاقی باغچه دار
one swallow does not make a summer <proverb> با یک گل بهار نمی شود
humid - short summer تابستانکوتاهمرطوب
humid - long summer تابستانبلندمرطوب
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer . امسال تابستان می رویم کنار دریا
Tourists have stayed away in droves this summer. این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work. حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
river سفیدی بین خطوط
along the river درامتداد رودخانه
river فاصله سفید
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
up the river بالارود
river نهر
river رود
up-river برخلاف روند جریان آب
river رودخانه
beyond the river ان سوی رود
the karoon river رود کارون
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
river trip گردش رودخانه ای
river blindness رجوع شود به onchocerciasis
river trip مسافرت رودخانه ای
to pull any one across a river کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
tidal river رودخانهای که اب دریادرنزدیکی دهانه ان طغیان میکند
the river karoon رودخانه کارون
the river karoon رود کارون
the karoon river رودخانه کارون
the bed of a river بستر یک رود
rejuvenated river نوگشته رود
obsequent river وارود
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
fork of ... river شاخه رودخانه ...
consequent river پیرود
an open river رودخانهای که یخ نبسته و برای گذرکردن ازاد است
an open river رودخانه باز
river banks ساحل رودخانه
river bank ساحل رودخانه
river beds بستر رودخانه
river bed بستر رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
river gravel شن رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
river line خط رودخانه
river load بار رود
river mouth دهانه رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
stone river رود سنگ
subsequent river میانرود
river dues عوارض استفاده از ابراهها
river drift کهن ابرفت
river drift ابرفت کهن
river clay گل رودخانه
river capture رود گیری
river bed level تراز بستر رودخانه
up the river/creek with no paddle <idiom> مثل خر در گل ماندن
drowned river mouth مصب
drowned river mouth دهانه
dry river bed خشکه رود
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com