English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
supply port درگاه تامین
supply port درگاه تدارکاتی
Other Matches
port در رو مخرج
port شراب شیرین بارگیری کردن
port یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port بردن
port دریچه
port ترابردن
port وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port دماغه
port دورازه
port درب درگاه
port بندر ورودی
port فرودگاه هواپیما
port مامن مبدا مسافرت
port لنگرگاه
port بندرگاه
port بندر
port به آن وصل است را انتخاب کند
port مجرای عبورروغن
port مجرا
port روزنه
port بندر گاه
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
last port شیپور خاموشی
port دهانه
port ریل اطراف ناو
port سمت چپ ناو
port حمل کردن مزغل تیراندازی
port روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port دروازه
port شیار هادی دهانه
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port ببندر اوردن حمل کردن
out port بندرخارج از محوطه
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
port دریچه تبدیل برنامه
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
last port شیپور عزا
out port بندر دور از مقصد
port مدخل
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
way port بندر سر راه
port درگاه
port اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
i/o port مدخل ورودی و خروجی
port مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port باب
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
main port بندر اصلی
main port ,
serial port درگاه ترتیبی
main port refrencestation : syn
main port port principal
transfer port دریچهانتقال
port hand دستسویچپ
printer port قسمتاتصالبهچاپگر
port glass جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
network port قسمتکارباشبکهاینترنت
modem port قسمتقرارگیریمدم
keyboard port قسمتاتصالصفحهکلید
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
ejection port دهانهپرتاب
controlled port بندر نظامی کنترل شده
treaty port بندر پیمانی
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
gun port مزغل
terminal port بندر مقصد
control port درگاه کنترل
controlled port بندرکنترل شده
gas port لوله عبور گاز
gas port میله تنظیم گاز
gas port محفظه عبور گاز
freeing port شکاف یک طرفه
exhaust port دریچه خروجی
exhaust port مجرای خروجی
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
destination port بندر تحویل کالا
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
hard port فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
intake port سوپاپ ورودی
intake port دریچه ورودی
inlet port دریچه ورودی
Port-au-Prince شهر پورت اوپرنس
car port سایبان اتومبیل
car port گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
inlet port سوپاپ ورودی
captain of the port افسر انتظامات بندر
home port پایگاه مادر
cargo port دریچه بارگیری ناو
home port پایگاه اصلی
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high port حالت دست فنگ
hard port ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
destination port بندر مقصد
port watch پست نگهبانی بندر
port complex لنگرگاه
port complex مجتمع بندری
put into port وارد بندر شدن
port arms فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
parallel port درگاه موازی
registered port بندر مشخص
naval port بندر دریایی
sally port دروازه بزرگ قلعه
port of entry بندر مقصد
sally port درب ورودی بزرگ
port hole روزنه
port hole مزغل
port watch نگهبان بندر
port of exit مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of entry بندرمحل ورود
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
port of embarkation بندر عزیمت
port of destination بندر مقصد
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
port of debarkation بندر مقصد حمل کالا
port installations تاسیسات بندری
sally port دریچه
minor port بندر کوچک
port [software] دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
secondary port بندر فرعی
secondary port ,
secondary port subordinatestation : syn
secondary port station secondary
serial port مدخل سری
video port قسمتنمایش
admission port سوپاپ ورودی
admission port دریچه پذیرش
aerial port لنگرگاه هوایی
port of call بندر توقف
port of call بندر لنگراندازی
aerial port باراندازی هوایی
midi port دریچه یا درگاه IDI
sally port دروازه عبور از قلعه
free port بندر ازاد
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
port arms پیش فنگ
memory port درگاه حافظه
port of call بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
sally port درب اصلی قلعه یا استحکامات
named port of destination بندر مقصد مشخص
dual port ram حافظه تسهیم شده
one port radial pump تلمبه شعاعی یک پرهای
named port of shipment بندر مشخص برای حمل
port a punch card علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
port hand buoy بویه سمت چپ
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
continue port/starboard چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
check port/starboard جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
cargo handling at port جابجایی کالا در بندر
port auxiliary service یگان خدمات بندری
yhis port is not yet peopled این بندر هنوز اباد نشده است
aerial port squadron گردان بارانداز هوایی
disc drive port قسمتوروددیسک
aerial port squadron گردان عملیات بارانداز هوایی
peripheral device port قسمتاصلیتنظیماتمحیط
spent fuel port قسمتسوختمصرفشده
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
supply تحویل دادن تغذیه کردن
supply رساندن
supply تدارکات ملزومات
supply بدل
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply فراورده
supply تکمیل کردن
supply تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply موجودی جایگیرموقتی
supply فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply تحویل ذخیره
supply تولید کردن
supply and d. عرضه وتقاضا
can you supply our wants? ایا شما میتوانید نیازمندیهای ما را رفع نمایید
supply تحویل دادن
supply اماده
supply عرضه
supply تامین کردن
supply منبع
supply اذوقه
supply موجودی لزوم
supply تدارک دیدن
supply عرضه داشتن
supply رساندن دادن به
supply تهیه کردن
supply تدارکات
supply ذخیره کردن
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supply تدارک کردن
supply اماده کردن
supply ذخیره
supply تهیه
shop supply اماد تعمیرگاهی
power supply مبدل برق
supply officer افسر تدارکات
wind supply ذخیرهباد
supply teacher معلمکمکی
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
quantity of supply مقدار عرضه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com