English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
suspension bridge پل معلق
suspension bridge پل اویزان
Search result with all words
cable suspension bridge پل معلق با سیم تابیده
cable suspension bridge پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
lattice suspension bridge پل اویزشی مشبک
lattice suspension bridge پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
Other Matches
suspension تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension معلق کردن
suspension اویزان کردن
suspension اتصال
suspension اویز
suspension تعلیق
suspension اویزش
suspension اخراج موقت
suspension اب اویز
suspension اونگان اندروایی
suspension اندروا
to be in suspension در حالت تعلیق بودن
suspension توقف
suspension دروایی
suspension وقفه
suspension تعطیل
suspension ایست تعلیق
suspension بی تکلیفی
suspension اویزان اویزانی
suspension cable کابل معلق
suspension insulator مقره اویزان
suspension ladder نردبان اویزان
suspension of arms اتش بس موقت
full-suspension <adj.> کاملا معلق
suspension of arms اتش بس
suspension of payment توقف
suspension of punishment تعلیق مجازات
suspension of the game تعویق و تاخیر بازی
suspension of vouchers برگرداندن اسناد هزینه
suspension cable کابل اویزان
suspension bucket سطل اویزان
cardanic suspension تعلیق کاردان
catenary suspension اویز انداری زنجیرهای
catenary suspension اویزش سیم رانش
colloidal suspension تعلیق کلوییدی
four point suspension اویزش چهارگوش
four point suspension تعلیق چهارنقطهای
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
That way, it stays in suspension. به این صورت معلق باقی می ماند.
spring suspension تعلیق فنری
suspension bow رکاب اویزان
suspension of vouchers معلق کردن اسناد
suspension band نواراتصال
magnetic suspension آویزمغناطیسی
suspension polymerization بسپارش تعلیقی
suspension wheel چرخ تعلیق خودرو
suspension wheel چرخ یدک
suspension reinforcement ارماتور معلق
suspension ribbon لنت نشان
suspension ribbon لنت اویزان کردن نشان
suspension bogie فنربندیبوجی
suspension file پوشهآویزان
suspension bridges پل اویزان
suspension bridges پل معلق
suspension strut ستونمعلق
suspension spring فنرآویزان
suspension lines خطوطآویزان
suspension arm اهرم نشانگر
suspension strap نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
front axle suspension اویزش یا تعلیق اکسل جلو
front wheel suspension اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
front wheel suspension تعلیق چرخهای جلو
full-suspension bike دوچرخه کاملا معلق
basket suspension cables کابلآویزانسبد
suspension insulator string عایقسیمهایمتراکم
bridge پل
bridge پل ساختن
bridge پل زدن
bridge بازی ورق
bridge پل فرماندهی
bridge اتصال دادن
bridge پل فرماندهی کشتی
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge compassplatform : syn
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge برامدگی بینی
bridge جسر
bridge سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bascule bridge پل بازشو
bascule bridge پل اهرمی
bascule bridge پل بازشونده
bascule bridge پل متحرک باسکولی
bascule bridge پل قپانی
bascule bridge پل باسکولی
bascule bridge پل متحرک
bailey bridge پل متحرک وموقتی
asses bridge قضیه حماریه
arched bridge پل قوسی
arched bridge پل کمانهای
bridge head سر پل
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
rise of a bridge خیز طاق پل
ribbon bridge پل کرکرهای
ribbon bridge پل تاشونده
railway bridge پل راه اهن
railroad bridge پل راه اهن
pontoon bridge پل موقت
pontoon bridge پل شناور قایقی
oxygen bridge پل اکسیژنی
operating bridge پل کارگاهی
road bridge پل راه
road bridge راه پل
road bridge پل خیابان
bridge head سر پل ساحلی
spar bridge پل ساخته شده ازگرده چوب
spar bridge پل الواری
slab bridge پل تاوه
slab bridge پل دالو
skew bridge پل کج
signal bridge پل مخابرات ناو
signal bridge پل مخابره ناو
salt bridge پل نمک
navigating bridge پل ناوبری
swing bridge پل گردان
bridge of nose برآمدگیبینی
operating bridge پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
lift bridge پلبالارو
portal bridge پلدروازهای
truss bridge پل با تیر مشبک
through arch bridge پلکمانسراسری
transporter bridge پلانتقال
treble bridge پلصدایزیر
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
water under the bridge <idiom> همه چیز عوض شده
bridge loan وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridge finance وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
lattic-bridge پل نرده ای
lattic-bridge تیر حمال مشبک
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
bridge assembly برآمدگیسیمها
beam bridge پلمیلهای
bass bridge پایهباس
swing bridge پل نوسان دار
that bridge has openings ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
the instability of a bridge نا استواری پل
the pier of a bridge پایه پل
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
treadway bridge پل عبور موقتی پیاده
treadway bridge پل دوخطه
trestle bridge پل پایه خرپایی
truss bridge پل دارای اسکلت اهنی
truss bridge پل خرپایی
truss bridge پل اسکلت فلزی
weatstone bridge پل ویتستن
weigh bridge قپان تخت قنطار کش
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
wien bridge پل وین
arch bridge پلقوسدار
compass bridge قطبنمایعرشهکشتی
bridge pier پایه پل
floating bridge پل شناور
float bridge پل شناور
flag bridge پل پرچم
flag bridge پل تیمساران
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed bridge پل ثابت
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
draw bridge پل کششی
floating bridge پل متحرک موقتی
flumed bridge پل تنگ کننده معبر اب
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bridge rectifier یکسو کننده پلوار
pedestrian bridge پل پیاده رو
foot bridge پل پیاده رو
flying bridge پل هوایی
flying bridge پل شناور
flying bridge پل موقتی
deck of a bridge کف پل
bridge escape فرار از پل
deck of a bridge صفحه پل
cantilever bridge پل طرهای
cantilever bridge پل بازودار
cantilever bridge پایه پل
cantilever bridge ستون پل
cantilever bridge پل قپانی
cantilever bridge پل معلق
canal bridge پل کیالی
canal bridge پل کانال
bridge shoe پاشنه
cantilever bridge پل کنسول
capacitance bridge نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
decade bridge پل دهگانه
conductivity bridge پل برق رسانایی
bridge rectifier یکسوکننده بریج
clapper bridge پل سنگی
chain bridge پل معلق
chain bridge پل زنجیری
bridge seat تکیه گاه
bridge seat پاشنه پل
bridge shoe پاشنه پل
bridge shoe زیره پل
bridge deck بدنه پل
bridge carriageway شوسه پل
impedance bridge پل امپدانس
impedance bridge پل اندازه گیری مقاومت
inductance bridge پل اندوکتیویته
irish bridge اب نما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com