Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
English
Persian
swing bowler
توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
Other Matches
bowler
قدح ساز
bowler
مشروب خوارافراطی دائم الخمر
bowler
توپ انداز
bowler
بازیگربولینگ
bowler
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spin bowler
توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
seam bowler
توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد
pin bowler
بازیگری که مرتبا به میله بولینگ هدف گیری میکند
bowler's thumb
درد شست توپ انداز
bowler hat
یکجورکلاه
fast bowler
توپ انداز پرتاب سریع
medium pace bowler
توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
let it have its swing
بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing up
درحال تاب خوردن
swing saw
اره کانهای نوسان دار
swing up
بدن راازمیله بالاکشیدن
swing
اونگان شدن یا کردن
swing
قطردوران قطر گردش
swing
چرخیدن
swing
نوسان کردن
swing
تاب نوسان
swing
اهتزاز
swing
پیچیدن موازی اسکیها
swing
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing
اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing
تاب دادن
swing
جنبش
swing
نوسان
swing
جنبانیدن
swing
چرخ دادن چرخ تاب
swing
تاب خوردن
swing bucket
جراثقال گردان
swing bucket
جراثقال نوسان دار
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
swing from one's heels
ضربههای قدرتی
to make somebody swing
کسی را دار زدن
[اصطلاح روزمره]
swing gates
دریچههای گردان
to swing the lead
خود را به ناخوشی زدن
to make somebody swing
بدار آویختن کسی
[اصطلاح روزمره]
get in the swing of things
<idiom>
به شرایط جدید عادت کردن
swing voter
فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
forward swing
تاباولیه
voltage swing
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
upward swing
نوسان به سمت بالا
to swing the lead
اززیر کار در رفتن
swing bridge
پل نوسان دار
swing door
در گردان
frequency swing
انحراف فرکانس
downward swing
نوسان رو به پایین
compass swing
قطب نما انحراف طولی قطب نما
compass swing
چرخش خط محوری
boom swing
حیطه نوسان
boom swing
ناحیه لرزش
back swing
نوسان به عقب
swing doors
در گردان
giant swing
تاب بلند
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing basket
سبد ابکشی
short swing
پیچهای با شعاع کم
hip swing
چرخ جلو روی پارالل
swing bridge
پل گردان
giant swing
افتاب یا مهتاب
swing frame grinder
دستگاه سنگ زنی نوسان دار
There is not room no swing a cat .
<proverb>
گربه را مجال گذز نیست .
the work is in full swing
کاربخوبی جریان دارد
center swing bridge
پل میانگرد
swing half turn
تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
grid voltage swing
تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
german giant swing
افتاب شکسته
To shake ( swing , roll) ones hips .
قر دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com