English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
system components اجزادستگاه
Other Matches
components عنصر
components قطعه
components جزء ساختمانی
components عضو قسمت
components جزء سازنده
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components همنه
components اجزاء
components ترکیب کننده
components ترکیب دهنده
components جزء
components مولفه
components قسمت
components عضو
components همنهند
components جسمهای ترکیب کننده
components سازا
components جزء در شیمی
components سازنده
components مولفه بردار
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
electronic components اجزاء الکترونیکی
microcomputer components مولفههای ریزکامپیوتر
components of displacement مولفههای تغییر مکان
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
principal components method روش مولفههای اصلی
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
system اسلوب
system اصول وجود
system نظم ترتیب
system سازگان
system هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
c.g.s. system دستگاه سگث
an system سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system سامانه
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
the system of the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
i.f.f. system دستگاه تشخیص
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
value system نظام ارزشها
system جهاز
system سیستم
system همست
system همستاد روش
system نظام
system طریقه
system سلسله رشته
system دستگاه
system نظم منظومه
system قاعده رویه
system طرز اسلوب
system سازمان
system تشکیلات
system منظومه
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system مجموعه سازمان
system سلسله
system رشته دستگاه
system ترتیب
system روش اصول
system طرز روش
system نظام سیستم
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
system log شرح ماوقع سیستم
interactive system سیستم فعل و انفعالی
system loader بارکننده سیستم
system library کتابخانه سیستم
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
intercommunication system سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
integrate system سیستم مجتمع
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
incentive system نظام تشویقی
indeterminate system سیستمی که وضعیت منط قی
indeterminate system آن قابل پیش بینی نیست
system of ventilation سیستم تهویه
induction system سیستم مکش
system of units دستگاه واحدها
system of units سلسه احاد
system of units دستگاه یکانها
system of forces دستگاه نیروها
information system سیستم اطلاعاتی
information system سیستم اطلاعات
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
system mangement مدیریت سیستم
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
system interrupt وقفه سیستم
interphone system سیستم تلفنی
lymphatic system دستگاه لنفاوی
system file فایل سیستم
magnet system سیستم اهنربایی
system engineering مهندسی سیستم
magnetic system سیستم مغناطیسی
system engineer مهندس سیستم
system dynamics شناخت اثرعوامل تغییر دهنده نظام
makagonov system سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
system dynamics پویائی نظام
system disk دیسک سیستم
management system سیستم مدیریت
management system سیستم اداره
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
system floder مخزن سیستم
system flowchart نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
irrigation system شبکه ابیاری
isolated system سیستم منزوی
system international سیستم بین المللی
system installation نصب سیستم
system indicator طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
system implementation پیاده سازی سیستم
system generator مولد سیستم
limbic system دستگاه کناری
london system سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
system generation تولید سیستم
system generation ایجاد سیستم
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
market system نظام بازار
file system سیستم پرونده ها
target system سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
target system سیستم هدفها
tandem system سیستم دو پشته
system's design مدل سیستم طرزساخت سیستم
freshwater system سیستم لوله کشی اب شیرین
system's design طرح سیستم
system's design ساختمان سیستم
geniculostriate system دستگاه مخطط زانویی
geocentric system دستگاه زمین مرکزی
giorgi system دستگاه جورجی
system unit محفظه سیستم
system time ساعت سیستم
system time زمان سیستم
formmal system سیستم صوری
foreign value system نظام ارزشی بیگانه
filing system نظام بایگانی
filing system نرم افزار مرتب سازی فایل
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
the nervous system سلسله پیهای نباتی
text system سیستم متن
first signal system دستگاه علامتی اول
fixer system سیستم اکتشاف و تعیین محل هواپیماهای در حال پرواز
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
fixed system توزیع ثابت اب
telephone system سیستم تلفن
tectopulvinar system دستگاه بامی- پروانهای
tax system نظام مالیاتی
system testing ازمایش سیستم
system study مطالعه سیستم
system programmer برنامه نویس سیستم
system program برنامه سیستم
household system نظام خانوادگی
household system نظام تولیدخانوادگی
system priorities تقدم های سیستم
hydraulic system سیستم هیدرولیک
system planning طرح ریزی سیستم
system overhead مازاد سیستم
system overhead بالاسری سیتم
ignition system سیستم احتراق موتور
illuminating system سیستم روشنایی
system programming برنامه نویسی سیستم
heliocentric system دستگاه خورشید مرکزی
system standard استانداردسیستم
system standard معیار سیستم
hexagonal system دستگاه شش گوشهای
system software نرم افزار سیستم
system security حفافت سیستم
system resource وسیله سیستم
system resource منبع سیستم
system resolution تفکیک سیستم کار دستگاه
system reset راه اندازی مجدد سیستم
system prompt اعلان سیستم
system programs برنامههای سیستم
vantilating system سیستم تهویه
maroczy system سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
synchronous system سیستم همگام
payroll system سیستم پرداخت حقوق
phonetic system سیستم صوتی
physiocratic system روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
planetary system سیستم خورشیدی
planetary system شمسی
planning system نظام برنامه ریزی
point system شرط بندی براساس امتیاز
software system سیستم نرم افزاری
polyphase system دستگاه چندفاز
social system نظام اجتماعی
power system شبکه نیرو
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
parallel system شبکه موازی
supervisory system سیستم نافر
open system سیستم باز
open system سازگان باز
symmetrical system جریان متقارن
swiss system نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
operating system/ سیستم عامل دو
swiss system سیستم سویس
organ system دستگاه
orthorhomobic system دستگاه راست گوشه
rhombic system دستگاه راست گوشه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com