Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
table instrument
وسیله رومیزی
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table .
با مشت کوبیدن روی میز
instrument
دستگاه
instrument
حربه
instrument
وسیله
instrument
ابزار
instrument
وسیله سند
instrument
اسباب
instrument
الت
instrument
اپارات وسیله دستگاه اندازه گیری
instrument
مستند
instrument
سند
instrument
الات اندازه گیری
instrument
الات دقیق
instrument
آلت دست
instrument
ادوات
d.c. instrument
دستگاه اندازه گیری جریان دائم
instrument
وسیله دوربین یا زاویه یاب
drawing instrument
وسایل نقشه کشی
instrument cluster
ابزارچندشاخه
instrument pallet
غایقتجهیزات
instrument shelter
پناهگاهابزار
instrument board
تابلوی وسائل اندازه گیری
instrument board
تخته فرمان
instrument unit
واحدلوازم
dashboard instrument
سنجههای داشبورد
damping of instrument
خفیدگی سنجه
credit instrument
ابزار اعتباری
credit instrument
اسناد اعتباری
drawing instrument
وسایل رسم فنی
stringed instrument
ساز زهی
dynamometer instrument
توان سنج برقی
instrument autotransformer
ترانسفورماتور اندازه گیری
industrial instrument
دستگاه اندازه گیری صنعتی
induction instrument
دستگاه اندازه گیری القائی
transit instrument
تکبد نما
instrument direction
سمت اندازه گیری شده
final instrument
معادل act final
what instrument can you play?
چه سازی میتوانیدبزنید
what instrument can you play?
کدام ساز را ...
surveying instrument
الات نقشه برداری
instrument panels
داشبرد
electrostatic instrument
دستگاه اندازه گیری الکترواستاتیکی
instrument panels
پهنهی ابزار
instrument panels
پیشخوان ابزار
induction instrument
دستگاه القائی
instrument direction
سمت زاویه یاب
measuring instrument
دستگاه اندازه گیری
mirror instrument
دستگاه اینه دار
negotiable instrument
سند قابل انتقال
negotiable instrument
اسناد بهادار
negotiable instrument
سند قابل معامله
percussion instrument
الات موسیقی ضربی
period of instrument
دوره سنجه
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
portable instrument
سنجه دستی
precision instrument
سنجه دقیق
range of instrument
حد کار سنجه
recording instrument
دستگاه ضبط
recording instrument
سنجه ثبت کننده
recording instrument
دستگاه ثبات
mathematical instrument
اسباب نگاره کشی
levelling instrument
وسیله ترازیابی
tax instrument
ابزار مالیاتی
null instrument
دستگاه صفر
instrument fkight
پرواز کور
instrument flight
پرواز کور
instrument flight
پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
instrument lamp
لامپ سنجه ها
instrument landing
فرود کور
instrument landing
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
instrument of assignment
سند واگذاری
instrument of assignment
سند انتقال
instrument of commerce
سند تجاری
instrument transformer
مبدل سنجه ها
instrument transformer
ترانسفورماتور اندازه گیری
integrating instrument
سنجه کل
switchboard instrument
سنجه تابلویی
musical instrument
الت موسیقی
wind instrument
الات موسیقی بادی
musical instrument
ساز
direct current instrument
سنجه جریان مستقیم
induction type instrument
دستگاه نوع القائی
deposit of instrument of ratification
ایداع اسناد دال بر تصویب
induction current instrument
دستگاه القائی
length measuring instrument
دستگاه اندازه گیری طول
direct reading instrument
دستگاه مستقیم خوانی
instrument for absolute measurement
دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
hot wire instrument
دستگاه اندازه گیری با رشته حرارتی
transferable commercial instrument
اوراق تجارتی قابل انتقال
alternating current instrument
سنجه جریان متناوب
instrument for electromagnetic screening
دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
error of measuring instrument
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
moving magnet instrument
دستگاه اندازه گیری اهنربای گردان
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
moving coil instrument
دستگاه اندازه گیری قاب گردان
legal instrument of divorce
طلاقنامه
insulated instrument transformer
ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
instrument with magnetic screening
دستگاه اندازه گیری با حفاظ مغناطیسی
instrument for electrostatic screening
دستگاه اندزه گیری با حفاظ الکترواستاتیکی
musical instrument digital interface
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
permanent magnet moving coil instrument
سنجه ارسنوال
table
طرح کردن
the f. of a table
بطوریکه
table saw
تابلونمایشگر
inner table
میزداخلی
table
سفره
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
میز
two way table
جدول دو سویی
table
لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
get table
دست یافتنی
get table
بدست اوردنی
the f. of a table
باید
table
خوان
table look up
جستجوی جدول
table
از دستور خارج کردن
table
فهرست
table
لیست
under the table
<idiom>
زیرمیزی
table
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table
لوح جدول
table
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
look up table
جدول مراجعهای
table
در فهرست نوشتن
table
روی میز گذاشتن
table
کوهمیز
table
جدول
table
مطرح کردن
Could we have a table outside?
آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table
معوق گذاردن
table
میزبازی
table look up
مراجعه به جدول
table
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table
به صورت جدول دراوردن
table
تو گذاردن
table
به جدولی انتقال دادن
table of organization
جدول سازمان
table of equipment
جدول ساز و برگ
table of distribution
جدول توزیع
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
table of authorities
جدول اولیا امور
table of distribution
جدول تقسیم اماد
table manners
روشغذاخوردنفردی
pin-table
صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
table telephone
تلفن رومیزی
table lamp
لامپ استاندارد
negotiating table
جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
table ware
لوازم میز یا سفره
multiplication table
جدول ضرب
[ریاضی]
time table
جدول زمانی
table utility
برنامه کمکی جدولی
table tomb
گورصندوقی وتخت
symbolic table
جدول علائم
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
symbol table
جدول علامت
symbol table
جدول نمادها
tilting table
میز نوسان دار
swivel table
میز نوسان دار
dinner table
میزغذاخوری
table water
سفره اب زیر زمینی
table waters
ابهای معدنی سر سفره
feed table
صفحهعلوفه
league table
جدوللیگ
table money
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
where is my place at the table
جای من در سر میز کجاست
table linen
رومیزی
table linen
دستمال سفره
table land
زمین هموار
table flap
قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table d'hote
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table beet
چغندر
dining table
میزغذاخوری
table comparator
مقایسه کننده نوارها
table of precedence
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
extending table
میزبازشو
turn table
میز چرخش
truth table
جدول درستی جذول صحت
truth table
روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
truth table
در جبر بولی
truth table
دو مقدار
truth table
جدول صحت
truth table
جدول درستی
trivet table
میز سه پایه
table carpet
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
transfer table
میز انتقال
training table
میز ناهارخوری در اردو
turn table
میز سمت
turn table
سینی گردش درسمت
computer table
میزکامپیوتر
Could we have a table in the corner?
آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
truth table
جدول ارزش
[منطق]
[ریاضی]
lay the table
چیدن میز
the leg of the table
پایه میز
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
virtual table
جدول مجازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com