English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
table utility برنامه کمکی جدولی
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
utility نفع
utility منفعت
utility مفید بودن
utility چیزسودمند
utility فایده
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
utility برنامه سودمند
utility وسایل رفاهی
from utility from
utility ذخیره همه فن حریف
utility سود فایده
utility مفیدیت
utility سودمندی
utility صنایع همگانی
utility کاربردپذیری
utility مطلوبیت
utility باری
utility بارکش
utility عمومی همه مصرفه
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
utility vehicle وسیله نقلیه عام المنفعه
public utility کار عام المنفعه
utility vehicle وسیله نقلیه عمومی
backup utility برنامه کمکی پشتیبان
public utility عام المنفعه
utility programs برنامههای سودمند
utility program برنامه کاربردی
utility program برنامه مفید
utility program برنامه سودمند
computer utility خدمات کامپیوتری
utility maximization به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
utility function تابع کاربردی
Briefcase utility در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
cardinal utility مطلوبیت عددی
downloading utility برنامه کمکی استقرار
of public utility عام المنفعه
ordinal utility مطلوبیت ترتیبی
outline utility برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
of popular utility عام المنفعه
diminishing utility قانون تقلیل تمایل به مصرف
diminishing utility اصل فایده نزولی
pf public utility سودمند برای همه
pf public utility عام المنفعه
utility routine روال سودمند
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
dis utility عدم مطلوبیت
computer utility سودمندی کامپیوتر
place utility مطلوبیت مکانی
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
coefficient of utility ضریب مصرف
of popular utility سودمندبرای همه
utility function تابع مفید
the utility of medicines سودمندی داروها
marginal utility فایده نهائی
subjective utility سودمندی ذهنی
marginal utility مطلوبیت نهائی
margin utility مطلوبیت نهایی
margin utility حد مطلوبیت کالا
total utility مطلوبیت کل
information utility utility computer
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
time utility استفاده از زمان
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
utility frontier مرز مطلوبیت
undelete utility برنامه کمکی احیاء
form utility مطلوبیت شکلی
utility car وسیله نقلیه عمومی
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
personal service utility عرضه سرانه کار
personal service utility کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
diminishing marginal utility فایده نهایی نزولی
diminishing marginal utility نزولی بودن مطلوبیت نهائی
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
diminishing marginal utility نزولی بودن مطلوبیت نهایی
utility possibility curve منحنی امکانات مطلوبیت
total utility function تابع مطلوبیت کل
screen saver utility برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
utility possibility frontier مرز امکانات مطلوبیت
marginal utility school قرار داد
marginal utility of money مطلوبیت نهائی پول
marginal utility of income مطلوبیت نهائی درامد
marginal utility of capital مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
marginal utility function تابع مطلوبیت نهائی
marginal utility curve منحنی مطلوبیت نهائی
file compression utility برنامه کمکی فشرده کردن فایل
file conversion utility برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility برنامه کمکی انتقال فایل
law of diminishing marginal utility قانون نزولی بودن مطلوبیت نهائی
von neuman morgensterm utility index شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
the f. of a table باید
the f. of a table بطوریکه
get table بدست اوردنی
look up table جدول مراجعهای
two way table جدول دو سویی
get table دست یافتنی
table طرح کردن
table میزبازی
table به جدولی انتقال دادن
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table تو گذاردن
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table جدول
table مطرح کردن
table میز
table سفره
table خوان
table لوح جدول
table لیست
table فهرست
table از دستور خارج کردن
table معوق گذاردن
table روی میز گذاشتن
table در فهرست نوشتن
table کوهمیز
table look up جستجوی جدول
table saw تابلونمایشگر
under the table <idiom> زیرمیزی
table look up مراجعه به جدول
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table به صورت جدول دراوردن
inner table میزداخلی
table of authorities جدول اولیا امور
tier table میز کوچک
symbol table جدول نمادها
table set وسیله رومیزی
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
symbol table جدول علامت
table spoonful قاشق سوپخوری
symbol table جدول نمادها جدول نمادی
table comparator مقایسه کننده نوارها
symbolic table جدول علائم
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table set دستگاه میزی
table spoon قاشق سوپ خوری
table of allowance جدول سهمیه مجاز
table of distribution جدول توزیع
table ware لوازم میز یا سفره
table water سفره اب زیر زمینی
table waters ابهای معدنی سر سفره
table of equipment جدول ساز و برگ
table of organization جدول سازمان
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table point جدول امتیازها
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table instrument وسیله رومیزی
table lamp لامپ استاندارد
table telephone تلفن رومیزی
table land زمین هموار
table of distribution جدول تقسیم اماد
table linen دستمال سفره
table linen رومیزی
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table tomb گورصندوقی وتخت
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
multiplication table جدول ضرب [ریاضی]
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
wait table <idiom> سرو کردن غذا
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
trestle table میز سهپایه
table manners روشغذاخوردنفردی
pin-table صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table جدوللیگ
dinner table میزغذاخوری
bargaining table جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table mixer توپتنیسرویمیز
Could we have a table in the corner? آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
table beet چغندر
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
earth-table رج بنا
communion-table [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
basement-table [پی را روی زمین ساختن]
altar-table میز مقدس در کلیسا
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
the leg of the table پایه میز
lay the table چیدن میز
table extension صفحهانقراض
table cut تراشتختهای
printer table میزچاپگر
truth table در جبر بولی
truth table دو مقدار
truth table جدول صحت
truth table جدول درستی
trivet table میز سه پایه
transfer table میز انتقال
training table میز ناهارخوری در اردو
to rap on the table دست یا چیز دیگری روی زمین
to lay on the table بوقت دیگر موکول کردن
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
time table جدول زمان بندی
time table جدول زمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com