English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
tandem system سیستم دو پشته
Other Matches
tandem دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
tandem وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandem باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
tandem پشت سر هم
tandem دو اسبه دوپشته
tandem قطار
tandem جفت
tandem دوچرخه دونفری
tandem مسابقه دو نفره
tandem درشکه دو نفری
tandem roller نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
tandem drive حرکت قطاری
tandem computers کامپیوترهای پشت سرهم
tandem connection اتصال ابشاری
tandem roller غلطک وزنی پشت سر هم
double tandem engine موتور سری دوبل
tandem disc harrow صفحهدوپشتههرس
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
system هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system سازگان
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
value system نظام ارزشها
c.g.s. system دستگاه سگث
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
an system سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system سامانه
i.f.f. system دستگاه تشخیص
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
the system of the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
system دستگاه
system نظام سیستم
system سازمان
system سلسله رشته
system سیستم
system نظم منظومه
system نظام
system قاعده رویه
system طرز اسلوب
system همست
system همستاد روش
system طریقه
system جهاز
system روش اصول
system ترتیب
system اسلوب
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system سلسله
system اصول وجود
system رشته دستگاه
system نظم ترتیب
system طرز روش
system مجموعه سازمان
system منظومه
system تشکیلات
irrigation system شبکه ابیاری
system mangement مدیریت سیستم
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
system of ventilation سیستم تهویه
isolated system سیستم منزوی
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
interphone system سیستم تلفنی
system of forces دستگاه نیروها
intercommunication system سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
system overhead مازاد سیستم
information system سیستم اطلاعاتی
information system سیستم اطلاعات
system overhead بالاسری سیتم
vantilating system سیستم تهویه
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
system priorities تقدم های سیستم
system of units دستگاه واحدها
system of units سلسه احاد
interactive system سیستم فعل و انفعالی
integrate system سیستم مجتمع
system of units دستگاه یکانها
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
system planning طرح ریزی سیستم
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
system log شرح ماوقع سیستم
system generation ایجاد سیستم
makagonov system سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
system flowchart نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
management system سیستم مدیریت
management system سیستم اداره
system floder مخزن سیستم
market system نظام بازار
maroczy system سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
system file فایل سیستم
system engineering مهندسی سیستم
system engineer مهندس سیستم
total system سیستم کامل
system generation تولید سیستم
magnetic system سیستم مغناطیسی
system generator مولد سیستم
system loader بارکننده سیستم
limbic system دستگاه کناری
london system سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
system library کتابخانه سیستم
system interrupt وقفه سیستم
system international سیستم بین المللی
system installation نصب سیستم
system indicator طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
lymphatic system دستگاه لنفاوی
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
system implementation پیاده سازی سیستم
magnet system سیستم اهنربایی
mature system سیستم کامل
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
freshwater system سیستم لوله کشی اب شیرین
geniculostriate system دستگاه مخطط زانویی
geocentric system دستگاه زمین مرکزی
giorgi system دستگاه جورجی
system's design مدل سیستم طرزساخت سیستم
system's design طرح سیستم
system's design ساختمان سیستم
heliocentric system دستگاه خورشید مرکزی
system unit محفظه سیستم
hexagonal system دستگاه شش گوشهای
system time ساعت سیستم
system time زمان سیستم
target system سیستم هدفها
target system سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
the vascular system سلسله اوندهاومجراها
first signal system دستگاه علامتی اول
fixer system سیستم اکتشاف و تعیین محل هواپیماهای در حال پرواز
the nervous system سلسله پیهای نباتی
text system سیستم متن
fixed system توزیع ثابت اب
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
foreign value system نظام ارزشی بیگانه
formmal system سیستم صوری
tectopulvinar system دستگاه بامی- پروانهای
tax system نظام مالیاتی
system testing ازمایش سیستم
system test ازمون سیستم
system study مطالعه سیستم
telephone system سیستم تلفن
system programming برنامه نویسی سیستم
ignition system سیستم احتراق موتور
illuminating system سیستم روشنایی
system programmer برنامه نویس سیستم
incentive system نظام تشویقی
indeterminate system سیستمی که وضعیت منط قی
indeterminate system آن قابل پیش بینی نیست
induction system سیستم مکش
hydraulic system سیستم هیدرولیک
system programs برنامههای سیستم
system standard استانداردسیستم
system standard معیار سیستم
system software نرم افزار سیستم
system security حفافت سیستم
system resource وسیله سیستم
system resource منبع سیستم
system resolution تفکیک سیستم کار دستگاه
system reset راه اندازی مجدد سیستم
system prompt اعلان سیستم
household system نظام خانوادگی
household system نظام تولیدخانوادگی
system program برنامه سیستم
planetary system سیستم خورشیدی
planetary system شمسی
planning system نظام برنامه ریزی
point system شرط بندی براساس امتیاز
swiss system نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
swiss system سیستم سویس
polyphase system دستگاه چندفاز
supervisory system سیستم نافر
power system شبکه نیرو
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
practical system دستگاه یکانهای عملی
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
symmetrical system جریان متقارن
physiocratic system روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
phonetic system سیستم صوتی
open system سازگان باز
system analysis تحلیل سازگان
system analysis روش تجزیه وتحلیل جریان کار
operating system/ سیستم عامل دو
system analysis سیستم انالیز
organ system دستگاه
orthorhomobic system دستگاه راست گوشه
rhombic system دستگاه راست گوشه
system analysis تحلیل سیستم
synchronous system سیستم همگام
parallel system شبکه موازی
payroll system سیستم پرداخت حقوق
price system نظام قیمت
price system نظام قیمتی
recoil system دستگاه دافع توپ
recoil system سیستم عقب نشینی توپ
sewage system شبکه فاضلاب
redox system سیستم اکسایش- کاهش
serfdom system نظام سرفی
serfdom system نظام رعیتی
secure system سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
second signal system دستگاه علامتی دوم
russian system سیستم روسی در دفاع گرونفلد
rotation system توزیع تناوبی
road system شبکه راهسازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com