Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
target detection radar
رادارحمایتکنندههدف
Other Matches
detection
کشف
detection
عمل تشخیص چیزی
detection
نمایان سازی
detection
اشکارسازی
detection
اشکار سازی
detection
یافت
detection
اکتشاف
detection
تفتیش
detection
ردیابی
detection
بازیابی بازرسی
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
probability of detection
احتمال کشف
probability of detection
احتمال اکتشاف
grid detection
اشکارسازی شبکه
detection range
قدرت اکتشافی
collision detection
تشخیص تصادم
signal detection
علامت یابی
surface detection
اکتشاف سطحی
surface detection
راداراکتشافی سطحی
fault detection
عیب یابی
error detection
خطا یابی
detection limit
حد اشکارسازی
detection range
برد اکتشافی
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
radio detection
اکتشاف رادیویی
radio detection
در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
comouflage detection photography
نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
grid current detection
یکسوسازی شبکه اشکارسازی جریان شبکه
maximum probility detection
تعیین احتمال حداکثر
characteristic detection width
عرض منطقه اکتشافی کشتی مین جمع کن
fire detection system
سیستم اشکارساز حریق
detection of seismic waves
ردیابامواجمرتعش
anode band detection
یکسوسازی اندی
metal detection device
دستگاه فلزیاب
square law detection
یکسوکنندگی مربعی
magnetic anomaly detection gear
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
radar
رادار
radar
دستگاه رادار
radar boresight
محوریابی رادار
radar mast
دکلرادار
radar reflector
انعکاسرادار
radar boresight
تطابق خط دید رادار
radar clutter
منطقه کور رادار
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
radar comouflage
استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
doppler radar
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
doppler radar
رادار دوپلر
radar unit
مرکزرادار
radar correlation
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
radar countermeasures
اقدامات ضد رادار
radar echo
علایم روی صفحه رادار
radar beam
پرتو رادار
radar installation
تاسیسات رادار
radar imagery
عکاسی به وسیله امواج رادار
radar alimeter
فرازیاب رادار
radar man
متصدی رادار
radar countermeasures
پیش گیریهای ضد رادار
radar danning
ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
radar operator
متصدی رادار
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
radar location
موقعیت رادار
radar beacon
راهنمای رادار
radar beacon
برج مراقبت رادار
radar beacon
برج دیدبانی رادار
radar antenna
انتن دار
radar measurement
اندازه گیری رادار
radar altitude
ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
warning radar
رادار هشدار دهنده
radar altimetry
ارتفاع سنجی به وسیله رادار
radar equipment
تجهیزات رادار
doppler radar
رادار داپلر
surveillance radar
رادار تجسس هدف
radar scan
تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
radar ranging
میدان رادار
radar ranging
تنظیم تیر به وسیله رادار
acquisition radar
رادار هدفیابی
acquisition radar
رادار هدفیاب
acquisition radar
رادار اکتشاف هدف
radar scope
صفحه رادار
radar scope
صفحه دید رادار
radar screen
صفحه تصویر رادار
surveillance radar
رادار مراقبتی
radar trapping
اختلال پیدا کردن رادار
radar trapping
اختلال رادار
radar tracking
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
radar trace
علامت رادار
radar silence
سکوت راداری
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
radar screen
indicator position plain :syn display radar
aerial radar
رادار هوایی
radar quardship
دیدبانی بارادار
weather radar
رادارآبوهوا
radar trap
وسیلهسرعتسنجموتور
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
search radar
رادار تجسسی
radar network
شبکه ی رادار
radar engineering
مهندسی رادار
radar mile
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
radar quardship
نگهبانی رادار
radar prediction
کسب اطلاعات به وسیله رادار
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
sidelooking airborne radar
رادارجانبی
sidelooking airborne radar
رادار جانبی
sidelooking airborne radar
رادارجانبی نصب شده روی هواپیما
sidelooking airborne radar
رادار با دید جانبی
fire control radar
رادار کنترل اتش
directional radar prediction
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
radar range mark
فاصله یاب راداری
air control radar
رادارکنترلهوایی
air search radar
رادارردیابهوایی
radar picket cap
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
surface surveillance radar
رادارمراقبسطحی
battery integration end radar display
equipment
battery integration end radar display
وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
target
نشانگاه
target
گل
target
هدف فرود هدف شمشیرباز
target
سینه حریف
target
حد و مرز
target
پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target
سیبل
target
تخته هدف
target
نقطه برداشت یا قرائت
target
هدف
target
نشان
target
هدف گیری کردن
target
تیر نشانه
target
هدف مشخص
target
اماج
target
سپر
target
دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target
کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
on target
روی هدف
on target
بالای اماج زمان روی هدف
known target
هدف معلوم
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
known target
هدف شناخته شده یا مشخص
target
مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target
هدفی که می خواهید به آن برسید
target price
قیمت مورد نظر
target of opportunity
هدف ناگهانی
target of opportunity
هدف انی
target profit
سود مطلوب
target profit
سود مورد نظر
target overlay
کالک اماج
target overlay
کالک هدفها
target price
قیمت موردنظر
target pattern
شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target point
تیر نوک تیز
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target dossiers
پرونده هدفها
target dossiers
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
target echo
علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target folders
پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
target grid
شبکه هدف
target grid
مختصات هدف
target indications
عناصر هدف
target indications
اطلاعات مربوط به هدف
target indicator
شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
target language
زبان هدف
target language
زبان مقصود
target list
لیست هدفها
target list
لیست اماجها
target market
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
target program
برنامه مقصود
target program
برنامه هدف
target programm
برنامه هدف
target system
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
target areas
ناحیههدف
soft target
هدفبدوندفاع
To hit the target.
بهدف خوردن
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
target-oriented
<adj.>
هدف گرا
target-oriented
<adj.>
مقصد گرا
target-oriented
<adj.>
هدف دار
target system
سیستم هدفها
target selector
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target routine
روال هدف
time on target
اتش زمان روی هدف
time on target
زره
time over target
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
target range
برد هدف
transient target
هدف متحرک
target range
مسافت هدف میدان تیر مشقی
target rifle
تفنگ مشقی
target rifle
تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
target round
یک دور تیراندازی با تیر وکمان
transient target
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
triplane target
هدف کش زیرابی
time on target
زمان روی هدف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com