Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (10 milliseconds)
English
Persian
task forces
گروه کار
task forces
تاسک فورس
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
نیروی اجرای عملیات
Other Matches
It is an elephantine task . it takes a lot of doing . It is a Herculean task.
کار حضرت فیل است
task
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
to take somebody to task
کسی را سرزنش کردن
take to task
<idiom>
به خاطر اشتباه سرزنش شدن
task
کار
to take somebody to task
از کسی عیب جویی کردن
to f. a task
از زیرکاری در رفتن
to p with a task
درکاری پشت کارداشتن
take to task
مورد مواخذه قرار دادن
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task
ماموریت
task
تهمت زدن تحمیل کردن
task
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
task
امرمهم وفیفه
task
تکلیف
task
وفیفه
task
کار تکلیف
task
شغل
task
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
foreground task
کار یا وفیفه پیش زمینه
fire task
ماموریت اتش
task management
مدیریت وفیفه
task organization
سازمان رزمی
to be up to the task
[to be equal to something]
<idiom>
از پس کاری برآمدن
task organization
سازمان دادان برای رزم برش رزمی
task organization
سازمان برای رزم
task oriented
تکلیف گرا
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
task unit
یگان ماموریت
task work
کار موفف
Can I entrust this task to you?
می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
mammoth task
وظیفه خیلی بزرگ
task management
مدیریت کار
task group
گروه ماموریت زمینی
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
to saddle any one with a task
کاری را بدوش کسی گذاشتن
task force
نیروی اجرای عملیات
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force
تاسک فورس
it is a thankless task
هیچکس نخواهدگفت مرحمت سرکارزیاد
it is a thankless task
کاربیهوده ایست
task element
عنصر اجرای عملیات
task force
گروه کار
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task analysis
تحلیل تکلیف
he is unequal to the task
مرد اینکار نیست
implied task
ماموریت استنتاجی
implied task
وفایف استنتاجی
interrupted task
تکلیف ناتمام
unfinished task
تکلیف ناتمام
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
low level task
تکلیف سطح پایین
abnormal end of task
abend
It is a laborious task (job).
کارپرزحمتی است
task state descriptor
توصیف گر حالت کار
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
to break the neck of a task
کمر کاریرا سکشتن
task control block
بلاک کنترل وفیفه
task control block
بلاک کنترل کار
to set one's hand to a task
دست بکاری زدن
carrier task force
گروه رزمی هواپیمابر دریایی
to set one's hand to a task
بکاری مبادرت کردن
task state descriptor
توصیف کننده وضعیت وفیفه
joint task force
گروه رزمی مشترک
the essential
[inherent]
[intrinsic]
task
کار مهم و ضروری
[یا اساسی]
To set the Thames on fire . to do a herculeam task .
کمر غول راخم کردن ( شکستن )
forces
بیرون کردن
forces
راندن
forces
مجبور کردن
forces
بی عصمت کردن
forces
بزور بازکردن
forces
بازور جلو رفتن تحمیل
forces
وادار کردن
forces
نیروی نظامی
forces
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces
فشار دادن
forces
زور
forces
مجبورکردن بزورگرفتن
forces
نیرو
forces
جبر
forces
عنف
forces
نفوذ
forces
قوا
forces
عده
forces
شدت عمل
forces
بردار نیرو
forces
خشونت نشان دادن
forces
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
مسلح کردن
forces
یکان قسمت نظامی
forces
نافذ
forces
شروع به عمل یا کار
forces
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces
قدرت
forces
تحمیل کردن
forces
پاس بی هدف
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
مجبورکردن
screening forces
نیروهای پاسیور
restraining forces
نیروهای مهار کننده
resolution of forces
تجزیه نیروها
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
parallelogram of forces
متوازی الاضلاع نیروها
people forces
نیروی پایداری
people forces
نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
political forces
نیروهای سیاسی
polygon of forces
کثیرالاضلاع نیروها
polygon of forces
بس گوشه نیروها
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
triangle of forces
سه گوشه نیروها
triangle of forces
مثلث نیروها
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
system of forces
دستگاه نیروها
fundamental forces
اندرکنش های بنیادی
[فیزیک]
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
blue forces
نیروهای خودی
blue forces
نیروهای ابی
combat forces
نیروهای رزمی
combined forces
نیروهای مرکب
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
component forces
نیروهای مولفه
composition of forces
ترکیب نیروها
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
assigned forces
نیروهای زیر امر
armed forces
نیروهای مسلح
police forces
نیروی انتظامی
police forces
نیروی پلیس
police forces
دادگاه پلیس
expeditionary forces
نیروی اعزامی
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary forces
قشون استعماری
air forces
نیروی هوایی
army forces
نیروهای زمینی
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
distribution of forces
تقسیم نیروها
distribution of forces
واگذاری نیروها
orientation forces
نیروهای دو قطبی- دو قطبی
landing forces
نیروهای پیاده شونده
lateral forces
نیروهای عرضی
nuclear forces
نیروهای هستهای
marine forces
تفنگداران دریایی
marine forces
نیروی تفنگدار
market forces
نیروهای بازار
market forces
عوامل موثردر بازار
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
naval forces
نیروهای دریایی
naval forces
نیروی دریایی
opposing forces
نیروهای متخاصم
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
landing forces
قوای اب خاکی
enemy forces
نیروهای دشمن
ground forces
نیروهای زمینی
ground forces
نیروی زمینی
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
garrison forces
نیروهای پادگانی
friendly forces
نیروهای خودی
irregular forces
نیروهای چریکی
land forces
قوای بری
land forces
نیروی زمینی
four forces of nature
چهار نیروی بنیادی طبیعت
forces of production
نیروهای تولید
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
irregular forces
نیروهای نامنطم
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier
پیک ارتشی
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
van der waals forces
نیروهای وان در والس
dipole dipole forces
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com