English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
English Persian
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Other Matches
taxi تاکسی یا خودروی
Taxi تاکسی
Where can I get a taxi? کجا میتوانم یک تاکسی بگیرم.
Where can I get a taxi? کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
Where can I get a taxi? کجا میتوانم تاکسی بگیرم.
Taxi! تاکسی!
Where can I get a taxi? کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
taxi عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi باتاکسی رفتن
taxi تاکسی خودروی
taxi تاکسی کردن
taxi حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxi stand ماندگاه مجاز تاکسی
taxi stand توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
to taxi to a standstill حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
taxi dancer دختری که در کلاس رقص یاکاباره در مقابل پول بامشتریان دیگر میرقصد
taxi squad گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
taxi squadder بازیگر عضو گروه قراردادی
Take this luggage to the taxi, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.
to rank off رژه رفتن
rank ترشیده
he is next to you in rank او در رتبه پس از شماست
rank طلب شده ترتیب
rank مرتبه
rank درجه
rank ردیف صف
rank طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank طبقه
rank عرض
rank ذخیره داده به ترتیب , طبق اندازه و اهمیت
rank رتبه بندی
rank جلف
rank ردیف
rank سلسله مقام
rank صف
rank نظم
rank قطار رشته
rank شان
rank رتبه
rank اراستن منظم کردن
rank درجه دادن دسته بندی کردن
rank رتبه بندی کردن
rank انبوه
rank شکل
In the front rank. درصف جلو
pull rank <idiom> تحت تفثیر قراردادن
to break rank صف شکستن
seventh rank عرض هفتم
rank as creditor داخل در غرماء شخص ورشکسته شدن
rank outsider فردیکهازاوانتظارپیروزیدریکمسابقهیارایگیریمیرود
to rank the soldiers اوست
to rank the soldiers پس از شاه
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
back rank عرض اول شطرنج
simulated rank همردیف نظامی همردیفی
centile rank رتبه صدکی
rank correlation همبستگی رتبهای
rank as creditor bankrupt a of estates inthe
permanent rank رتبه دایمی
permanent rank درجه دایمی
percentile rank رتبه صدکی
front rank صف جلو
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
rank and file نفرات
rank and file شئون مختلف نظامی
the rank and file سربازان
to rank past رژه رفتن
to break rank بی نظم شدن
to break rank بهم خوردن
to break rank بهم زدن
everone a to his rank هرکس بقدرمرتبه اش هرکس بفراخورحالش
to break rank صف
the rank and file توده مردم عادی
the rank and file توده ارتش
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
the rank of colonel پایه یا رتبه سرهنگی
Status . Position and rank. مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
rank difference correlation همبستگی تفاوت رتبه ها
rank order method روش ارایش رتبهای
rank as creditor in the estates of a داخل در غرماء شدن ورشکسته شدن
kendall's rank correlation method روش همبستگی رتبهای کندال
spearman rank correlation coefficient ضریب همبستگی رتبهای اسپیرمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com