Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (6 milliseconds)
English
Persian
team-mate
همگروه
team-mate
یار
Other Matches
mate
لنگه
mate
مات
mate
معاون کشتی معاون ناخدا
mate
کمک ناخدا
mate
جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم
mate
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mate
شاه مات کردن
mate
شاگرد
mate
همدم
mate
کمک رفیق
mate
همسر
mate
جفت
gunner's mate
تعمیر کارتوپ
legal's mate
مات لگال
machinist's mate
ماشین کار
machinist's mate
چرخکار
machinist's mate
ماشین ساز
mate's receipt
رسید معاون ناخدا
gunner's mate
مکانیسین توپ
electricians mate
تکنیسین برق
electricians mate
برقی
driver's mate
شاگرد راننده
diver's mate
یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
diver's mate
صیاب
cook's mate
شاگرد اشپز
cook's mate
کمک اشپز
mate's receipt
رسیدافسر ارشد کشتی
mate's receipt
رسیدکاپیتان کشتی
running mate
نامزد معاونت ریاستجمهوری
running mate
اسب همگام
troitzky mate
مات ترویتسکی
torpedoman's mate
درجه دار متخصص اژدر
soul mate
دلبر
soul mate
معشوق
soul mate
محبوب
smothered mate
مات مختنق
school mate
هم شاگردی
school mate
هم مدرسه
room mate
هم اتاق
multi mate
مالتی میت
mate's receipt
رسید کاپیتان کشتی
running mate
متحد انتخاباتی
case mate
پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
case mate
پناهگاه توپ
boden's mate
مات بودن
case mate
بمب پناه جای نصب توپ درناو
anastasia's mate
مات اناستازیا
aerographer's mate
کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
corrosive subli mate
داراشکنه فرنگی
Where is the mate ( companion ) of this glove ?
لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
This canary and its mate are in the same cage
این قناری وجفتش در یک قفس هستند
construction electrician mate
تکنیسین برق ساختمان
team
دسته
team
دست جفت
team up
توحید مساعی کردن
team
بصورت دسته یاتیم درامدن
team
تیم
team
یک دستگاه
team
تیم گروهانی
team up
تشریک مساعی
team
گروهه
team
گروه
team
دسته درست کردن
team up
هم دست شدن
[در کار]
first team
تیم اصلی
team
گروهان تقویت شده
team game
بازی گروهی
team foul
خطای مهم
work team
گروه کار
team pursuit
مسابقه تعقیبی تیمی
crisis team
گروه ضد بحران
team area
محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
prosecution team
تیم دادرسی
team line up
به صف ایستادن تیم
work team
دسته
team-mates
یار
team bench
نیمکتبازیکنان
team shirt
لباستیم
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
team spirit
روحیهوفاداریمابینیکتیم
team-mates
همگروه
team tennis
بازیهای مختلف تنیس
team teaching
تدریس گروهی
team roping
مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
specialty team
تیم ذخیره ها
special team
تیم ذخیره ها
functional team
تیم عمل کننده
functional team
تیم اجرایی
four man team
تیم چهار نفره
factory team
تیم کارخانه اتومبیل سازی
expansion team
تیم تازه وارد به لیگ
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
double team
تیم دونفره
combat team
تیم رزمی
combat team
گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
company team
تیم مرکب
helicopter team
تیم سوار بر هلی کوپتر
boat team
تیم قایق اب خاکی
company team
تیم گروهانی
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
pararescue team
تیم تجسس و نجات
programming team
تیم برنامه نویسی
team handball court
زمین بازی هند بال
Both of us will make a good team.
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
brigade landing team
تیم پیاده شونده تیپی
combined arms team
تیم مرکب
combined arms team
تیم رستههای مرکب
control and assessment team
تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
chief programmer team
سرپرست یک تیم برنامه نویسی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
light fire team
تیم دو هلی کوپتره
light fire team
تیم اتش سبک
heavy fire team
تیم اتشهای زمینی سنگین
combat control team
تیم کنترل رزمی
battalion landing team
تیم ساحلی گردان
army assault team
تیم هجومی نیروی زمینی
member of the national team
عضو تیم ملی
mobile training team
تیم اموزشی سیار
battalion landing team
تیم پیاده شونده گردانی
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
The future of the team is shrouded in uncertainty.
آینده این تیم بلاتکلیف است.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com