Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 36 (3 milliseconds)
English	Persian
tears	:
tears	اشک
tears	سرشک
tears	گریه
tears	: دراندن
tears	گسیختن گسستن
tears	پارگی
tears	چاک
tears	پاره کردن
tears	دریدن
tears	چاک دادن
Other Matches
f. tears	گریه زورکی
to burst into tears	زیرگریه زدن
to burst into tears	مانندانارترکیدن
to gulp down ones tears	گریه رادرگلوحبس کردن
to melted in to tears	بگریه در امدن
to rain tears	اشک باریدن
to rain tears	اشک ریختن
to shed tears	اشک ریختن
they mingle their tears	با هم گریه می کنند
crocodile tears	اشک دروغی
move to tears	اشک از چشمان کسی جاری شدن
job's tears	شجره التسبیح
crocodile tears	اشک تمساح
job's tears	دمع ایوب
To burst into tears (laughter).	زیر گریه ( خنده ) زدن
to wepp bitter tears	زارزار گریستن
tears suffused his eyes	اشک در چشمانش پر شد
he laughed till the tears came	انقدر خندیدکه اشکش سرازیرشد
to kiss away a child's tears	بابوسیدن بچه اشکهایش راپاک کردن
to cry bitter tears	زارزارگریستن
tears fell down his cheeks	اشک از چشمانش سرازیر شد
tears rained down his cheeks	اشک بر چهره اش روان شد
Her sad story moved us to tears.	داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
To begin to weep . to burst into tears .	گریه افتا دن
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb>	گریه بر هر درد بى درمان دواست .

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com