Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
technical equipment compartment	قسمتوسایلتخصصی
Other Matches
equipment compartment	کوپهتجهیزات
technical equipment	تجهیزات فنی
compartment	تقسیم کردن
compartment	فضا
compartment	بدنه
compartment	کمپارتمان
compartment	اطاقک کابین
compartment	کوپه
compartment	قسمت
compartment	کوپه
compartment	دهلیز
compartment	دهلیز جنگی
compartment	اتاقک
storage compartment	قسمتذخیره
sleeping compartment	قسمتخوابیدن
freezer compartment	قسمتفریزر
efrigerator compartment	فضاییخچال
dairy compartment	جایگاهلبنیات
cassette compartment	قسمتقرارگرفتنفیلم
oblique compartment	قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
luggage compartment	محل قرار گرفتن جامه دان
oblique compartment	زمین مورب
cross compartment	دهلیز تو در تو
compartment rug	فرش با طرح خشتی یا بندی لوزی که به خانه شطرنجی و کندوی عسل نیز خوانده می شود
cross compartment	دهلیز عرضی
compartment marking	تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
compartment marking	سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
cargo compartment	دهلیز بار
butter compartment	جایگاهکره
burner compartment	قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
cargo compartment	اطاق بار
glove compartment	جعبه داش بورد
disc compartment	محلقرارگیرینوار
glove compartment	جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
disc compartment control	کنترلکنندهمحلقرارگیریصفحه
technical know how	دانش فنی
technical	دگرگون شونده
technical	فن
technical	اصولی اجرایی
technical	اختصاصی
technical	صنعتی
technical	صناعت
technical	فنی
technical	اصطلاحات وقواعد فنی
technical	متغیر
technical	وسیله تکنیکی به کاربر برای شرح نحوه استفاده از نرم افزار یا سخت افزار یا علت عدم کارکردن آن
technical	مربوط به ماشین یا فرآیند خاص
technical	تخصصی
technical	کم اهمیت
technical observer	بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
technical foul	خطای فنی
technical foul	بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
technical foul	حفظ توپ واترپولوزیر اب
technical foul	به تاخیرانداختن بازی واترپولو
technical foul	خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
technical grade	خلوص صنعتی
technical inspection	معاینه فنی [خودرو]
technical manual	ائین نامه فنی
technical language	زبان تخصصی
technical knockout	ناک اوت فنی
technical language	زبان فنی
technical bulletin	بولتن فنی
technical escort	پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
technical bulletin	نشریه فنی
technical bureau	دفتر فنی
technical characteristics	خصوصیات فنی یک دستگاه یاوسیله
technical assistance	کمکهای فنی
technical infringement	خطاهای فنی
technical manual	دستور فنی
technical coefficients	ضرائب فنی
technical data	اطلاعات فنی
technical data	عوامل فنی
technical development	توسعه فنی
technical education	اموزش فنی
technical escort	اسکورت فنی
technical personnel	کادر فنی
technical assistance	کمک فنی
technical progress	پیشرفت فنی
technical studies	بررسی فنی
technical support	پشتیبانی فنی
technical teaching	اموزش فنی
technical translator	مترجم فنی
technical university	دانشگاه فنی
technical writer	نویسنده فنی
technical colleges	مدرسه عالی فنی
technical produce	نولیداتتخصصی
technical producer	محصولاتتخصصی
technical colleges	دانشکده فنی
technical college	دانشکده فنی
technical college	مدرسه عالی فنی
technical standards	معیارهای فنی استانداردهای فنی
technical report	گزارش فنی
technical analysis	آنالیز کردن
technical analysis	تجزیه و تحلیل تکنیکی
technical school	اموزشگاه فنی
technical school	مدرسه فنی
technical school	هنرستان دبیرستان فنی
technical services	خدمات فنی
technical terms	شرایطدگرگونی
technical staff	کارمندان یا اعضای فنی
technical specifications	مشخصات فنی
contract technical instructor	مربی فنی پیمانی
project technical report	گزارش فنی طرح
project technical report	گزارش فنی پروژه
senior technical college	دانشگاه فناوری
technical sales and distribution	فروش فناوری و پخش
technical identification band	نوارمشخصههایتکنیکی
technical producer monitor	صفحهنمایشگرمحصولاتفنی
equipment	تجهیزات
equipment	ساز وبرگ
equipment	وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment	خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment	تجهیز
equipment	لوازم
equipment	اثاثیه
equipment	اثاثه
equipment	ساز و برگ
equipment	تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment	دستگاه
auxiliary equipment	وسایل یدکی
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
telephone equipment	دستگاه تلفن
telephone equipment	تجهیزات تلفن
test equipment	وسایل ازمایش
auxiliary equipment	وسایل کمکی
auxiliary equipment	وسائل کمکی
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
check out equipment	وسایل ازمایشگاهی
check out equipment	وسایل بازدید محل
control equipment	ابزار نظارت
control equipment	ابزار وارسی ابزار پایش
cryptoancillary equipment	وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
deadlined equipment	لوازم و تجهیزات از کار افتاده
test equipment	دستگاه ازمایش لامپ
transfer equipment	تجهیزات
two way telephone equipment	تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
accessory equipment	تجهیزات یدکی
accessory equipment	وسایل یدکی
ancillary equipment	تجهیزات اضافی
ancillary equipment	وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
equipment rack	پایهوسایل
ancillary equipment	equipment peripheral
ancillary equipment	وسیله جانبی
ancillary equipment	تجهیزات جانبی
ancillary equipment	تجهیزات پیرامونی
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
camping equipment	لوازم مخصوصاردو
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
x ray equipment	تجهیزات اشعه رونتگن
ventilating equipment	تجهیزات تهویه
electric equipment	تجهیزات الکتریکی
protective equipment	تجهیزات حفافتی
honing equipment	تجهیزات سنگ زنی
machine equipment	تجهیزات ماشین
mechanical equipment	تجهیزات مکانیکی
table of equipment	جدول ساز و برگ
standby equipment	تجهیزات جانشینی
sonic equipment	وسایل اوازی
sonic equipment	وسایل اوایی
sampling equipment	دستگاه نمونه گیر
radar equipment	تجهیزات رادار
equipment lock	قفلتجهیزات
nitriting equipment	تجهیزات ازت دهی
pool equipment	وسایل تعمیرگاه
pool equipment	وسایل پارک موتوری
peripheral equipment	تجهیزات جنبی
output equipment	تجهیزات خروجی
handling equipment	تجهیزات بار
garage equipment	تجهیزات گاراژ
equipment logbook	دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment bay	محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment logbook	دفتر تجهیزات
equipment bag	ساک دستی بازیگر
equipment compatibility	همسازی تجهیزاتی
equipment reserve	ذخیره تجهیزاتی
extra equipment	تجهیزات اضافی
equipment failure	خرابی تجهیزاتی
extra equipment	متعلقات ویژه
oil reclamation equipment	تجهیزات احیا روغن
producer durable equipment	تجهیزات با دوام تولیدی
crushing and grinding equipment	دستگاههای خرد کننده
mold making equipment	تجهیزات قالب سازی
core blowing equipment	تجهیزات دمیدن هسته
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
I expended all my capital on equipment.	تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
data terminal equipment	تجهیزات ترمینال داده
original equipment manufacturer	شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
original equipment manufacturer	سازنده تجهیزات اصلی
dust collection equipment	وسایل گردگیری
error of measuring equipment	خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
digital equipment corporation	سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
airborne intercept equipment	وسایل استراق سمع هوابرد
aircraft mission equipment	وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
fired process equipment	دستگاه خشک کن شعلهای
heat treating equipment	تاسیسات عملیات حرارتی
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
image conversion equipment	دستگاه مبدل تصویر
induction melting equipment	تجهیزات ذوب القائی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com