English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
tempered glass شیشه ابداده
Other Matches
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted . بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
tempered ترکردن
tempered مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered سخت کردن
tempered درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered حالت بهبود
even-tempered هموارخوی
even-tempered متین
even-tempered متعادل
even-tempered آرام
tempered خمیر کردن
tempered غضب
tempered قلق خشم
tempered اب دادن
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempered ملایم کردن
tempered معتدل کردن میزان کردن
tempered مخلوط کردن مزاج
tempered حالت
tempered خو
tempered خلق
sweet tempered خوشخو
sweet tempered خوش خلق
good tempered ملایم
tempered martensite ماتنسیت بازپخت شده
tempered steel فولاد ابداده
tempered steel فولادی که درگرما عمل اورده شده باشد
To be short tempered with someone. با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
ill-tempered بدخلق
To be hot tempered. آتشی(مزاج) بودن
short-tempered تندخو
short-tempered کم حوصله
short tempered زودرنج
short tempered از جا در رفته
good-tempered خوش خو
bad tempered بدخو
bad tempered تندخو
bad-tempered بدخو
bad-tempered تندخو
good-tempered دیرغضب
ill tempered بدخو
good-tempered ملایم
ill tempered بد خلق
short tempered عصبانی
good tempered دیر غضب خوش اخلاق
good tempered خوش خلق
quick tempered تند مزاج
quenched and tempered steel فولاد بهساخته
quenched and tempered steel فولادترسانده و بهساخته
quenched and tempered condition حالت ترساندن و سخت گردانی
looking glass self خود ایینهای
looking glass اینه
looking glass ایینه
to f. glass شیشه گری کردن
looking-glass ائینه
glass زجاج
glass عینک دار کردن شیشهای کردن
glass لیوان
glass گیلاس جام
glass صیقلی کردن
glass ایینه شیشه دوربین
glass شیشه ذره بین عدسی
glass شیشه الات
glass لیوان یخ
glass دستگاه ارتفاع سنج دوربین
glass عدسی
glass دستگاه بارومتر
glass الت شیشهای
glass استکان
glass عینک
glass شیشه گرفتن
glass شیشه
glass ابگینه
safety glass شیشه اطمینان
security glass شیشه نشکن
security glass شیشه ایمنی
rolled glass شیشه نورد خورده
safety glass شیشه ایمنی
safety glass شیشه بی خطراتومبیل
safety glass شیشه نشکن
rain glass میزان الهوا
rain glass میزان سنج
safety glass عینک ایمنی
race glass دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
mirror glass شیشه اینه
crown glass شیشه پنجره [در قرن نوزدهم انگلیس]
muscovy glass شیشه معدنی
night glass دوربین شب
object glass عدسی شیئی
object glass عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
objective glass عدسی شیئی
obscured glass شیشه تار
obscured glass شیشه مات
opaque glass شیشه کدر
opera glass دوربین مخصوص اپرا
ornamental glass شیشه تزئینی
pier glass ایینه قدی
muscovy glass سنگ طلقی
minute glass ساعت ریگی دقیقهای
sheet glass شیشه جام
a glass of water یک لیوان آب
beer glass لیوانآبجو
There is a glass missing. یک لیوان کم است.
brandy glass گیلاسکنیاک
burgundy glass لیوان
burgundy glass بورگندی
champagne glass گیلاسگردشامپاین
cocktail glass لیوانمخصوصمشروب
glass cover پوشششیشهای
glass dome برآمدگیشیشهای
glass roof سقفشیشهای
glass slide اسلایدشیشهای
glass sphere گویشیشهای
hock glass جام پایهبلند
liqueur glass جام لیکور
port glass جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
wired glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
wire glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
sheet glass شیشه ورقی
sight glass شیشه مرئی
soluble glass سدیم سیلیکات
soluble glass شیشه مایع
spun glass شیشه تاب خورده
spun glass شیشه مذاب الیاف مانند
spun glass شیشه ریسیده
spy glass تلسکپ یادوربین کوچک
stined glass شیشه رنگی
bordeaux glass گیلاسمخصوصشرابفرانسوی
watch glass شیشه ساعت
water glass شیشه محلول
water glass اب شیشه
water glass لیوان اب
water glass شیشه مایع
weather glass هواسنج میزان الهوا
glass fibre فایبرگلاس
glass eye چشم مصنوعی
gauge glass درجه اب
frosted glass شیشه مات
frosted glass شیشه کدر
focusing glass ذره بین جیبی
flint glass فرف بلور
flint glass بلور
finger glass فرف انگشت شوئی
field glass عدسی درونی دوربین یاذره بین
glass blower شیشه گر
glass blowing شیشه گری
glass eye چشم شیشهای
glass eye عینک
glass electrode الکترود شیشهای
glass cutter شیشه بر
glass cutter الماس شیشه بری
glass cloth شیشه پاک کن
glass cloth کهنه شیشه پاک کن
glass bulb حباب شیشهای
field glass دوربین صحرایی
eye glass عینک دستی
burning glass ذره بین
bell glass مردنگی
plate glass شیشه سنگ شیشه تختهای
stained glass شیشه کاری منقوش
plate glass شیشه لوحی
magnifying glass ذره بین
cut glass بلور کریستال
burning glass عدسی محدب یاایینه مقعر
burning glass عینک جوشکاری
cast glass شیشه جام ریختگی
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
drinking glass فنجان
drinking glass گیلاس
cupping glass شاخ حجامت
crystal glass بلور
crown glass شیشه گردیاچرخی
colored glass شیشه رنگی
cast glass شیشه ریخته گی
stained glass شیشه بندی منقوش
measuring glass درجه دار
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
granulated glass شیشه دان دان
granulated glass شیشه اج دار
glass dust خرده شیشه
glass wool پشم شیشه
glass wool تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
hand glass ایینه
hand glass کوچک دسته دار
hand glass ذره بین
measuring glass پیمانه
lime glass شیشه اهکی
lead glass شیشه سربی
hour glass ساعت ریگی
he is blowing glass شیشه را با فوت درست کردن
liquid glass شیشه مایع
hard glass شیشه سخت
hand glass ساعت شنی
glass wool پشم یا براده شیشه پشم شیشه
glass ware فروف شیشه
glass kiln کوره شیشه گری
glass jaw ارواره شیشهای
glass house گلخانه
glass frit شیشه متخلخل
glass paper کاغذ گلاسه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com