English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
tensile test piece نمونه ازمون کششی
Other Matches
tensile test ازمایش کششی
tensile test ازمون کششی
tensile test ازمایش کشش
tensile test specimen نمونه ازمون کششی
tensile test specimen نمونه ازمایش کشش
tensile fatigue test ازمایش کشش- خستگی
tensile impact test ازمایش کشش ضربهای
test piece نمونه ازمایش
test piece توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
test piece نمونه ازمایشی
tensile قابل انبساط
tensile کش دار
tensile کششی
tensile کشش
tensile stress خستگی کششی
tensile stress تنش کششی مجاز
tensile load بار کششی
tensile strength استحکام کششی
tensile strength تاب کششی
tensile curve منحنی کشش
tensile strength مقاومت کششی
tensile force نیروی کششی
tensile resistance مقاومت کششی
tensile stress تنش کششی
resistance to tensile تاب کششی
resistance to tensile مقاومت کششی
tensile zone منطقه کششی
tensile strength توان کششی
ultimate tensile strength حد نهایی کشش و استحکام نخ [قبل از پاره شدن]
ultimate tensile stress تنش کشش نهایی
elastic limit tensile strength دستگاه اندازه گیری الاستیسیته ارتجاع سنج
elastic limit tensile strength elastometer ratio
piece قبضه توپ یا تفنگ
piece قبضه سلاح
piece پاره
piece قسمت
piece اسلحه گرم
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
piece کمی
piece قدری
piece جورشدن
piece ترکیب کردن
piece وصله کردن
piece یک تکه کردن
piece نمایشنامه قسمت بخش
piece قطعه ادبی یاموسیقی
piece سوار
to piece together بهم پیوستن
say one's piece <idiom> آشکارا نظر خودرا گفتن
by the piece ازروی کار کرد
by the piece بطورمقاطعه
one-piece لباسیکسره
piece جزء
three piece درست شده از سه قسمت
three piece سه پارچه
three piece سه تکه
to piece out دراز
to piece out کردن
piece طغری
piece طغرا
piece مهره شطرنج
piece سکه نمونه
piece عدد
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
to piece out تیکه تیکه درست کردن
piece of eight دلاراسپانیولی
piece تکه
piece قطعه
piece دانه
piece مهره پارچه
piece فقره
one-piece suit لباسیکسره
toe piece مهرهرویپنجه
toe-piece قسمتجلویی
head piece سرصفحه
center piece میانه
museum piece قدیمی غیرعادی
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
chimney piece پیش بخاری
chimney piece ارایش روی بخاری
one-piece coverall پوششیکتکه
middle piece قطعهمیانی
end-piece قطعهیانتهایی
end piece انتهایدم
crotch piece فاق
corbel piece قسمتپیشآمده
piece deresistance بخش عمده خوراک
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
piece de resistance خوراک اصلی
piece of writing مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
museum piece تکه موزه
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
There is one piece missing. یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
head piece سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
speak one's piece <idiom> فکر کسی را خواندن
piece de resistance فقره برجسته
piece of cake <idiom> آسان
head piece قسمت بالا
head piece ادراک ادم باهوش
head piece هوش
head piece ارایش
piece de resistance کارپر اهمیت
heavy piece سوار سنگین شطرنج
head piece کلاه
he gave me a piece of a مشورای بمن داد
flower piece تصویرگل
cross piece تیر عرضی
piece part قطعه یک پارچه
piece part قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece parts قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
piece work کار قطعهای
pinned piece اچمز
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
to piece a garment جامهای را با تیکه بزرگترکردن
to piece a garment تیکه سر جامهای دادن
to piece a rope تیکه سر طناب دادن
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pole piece قطبک
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to pick to piece پاره پاره کردن
eye piece عدسی سر دوربین
facr piece قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
field piece توپ صحرائی
he gave me a piece of a پندی بمن داد
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
fowling piece تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece تفنگ ساچمه زنی
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
flower piece گل کاری
flower piece ارایش گل
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
contact piece پلاتین
contact piece کنتاکت
fitting piece تکه اتصالی
fitting piece بست
a piece of advice یک راهنمایی
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
piece-worker مقاطعه کار
tail piece سیم گر
mantel piece گچبری دور بخاری
swivel piece مدور لنگر
swivel piece مدور دو راه
light piece سوار سبک شطرنج
night piece دورنمای شب
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
sea piece نقاشی منظره دریا
ridge piece کش بالای شیروانی
adaptor piece حلقه اتصال
reference piece توپ مبنا
piece worker مقاطعه کار
piece worker پیمانکار
piece-worker مقاطعه چی
piece worker مقاطعه چی
piece-workers مقاطعه کار ها
piece workers مقاطعه کار ها
piece workers پیمانکار ها
piece-workers مقاطعه چی ها
piece workers مقاطعه چی ها
time-piece ساعت
time-piece زمان
piece-worker پیمانکار
tail piece زه گیر ارایش ته فصل
[piece of ] advice مشورت
[piece of ] advice آگاهی
base piece توپ مبنا
base piece قبضه مبنا
base piece قنداق
base piece کف
base piece پایه پایه استقرار
base piece مقر
battle piece تصویرجنگ
piece-workers پیمانکار ها
piece dye بطوریکپارچه رنگ کردن
piece de resistance امر مهم
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
wreckage piece تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece تکه اتلاف
knee piece زانو بند
kiching piece میخ چوبی بزرگ
base piece توپ اصلی
a piece of information یک تکه اطلاع
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
artillery piece قبضه توپخانه
[piece of ] advice اندرز
artillery piece جنگ افزارتوپخانه
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
[piece of ] advice پند
corbel-piece بالشتک
chimney-piece آذین شومینه
ashlar-piece سنگ بنا
altar-piece پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
abutment-piece تیر کف
[piece of ] advice نصیحت
to huddle up a piece of work کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
reducing tee piece سه راه نقصانی
horn of pole piece شاخ قطبک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com