English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
tension field میدان کششی
Other Matches
tension تنش
tension تنش کشمکش
tension بحران تحت فشار قرار دادن
tension سفتی
tension قوه انبساط
tension تمدد
tension امتداد
tension کشش
tension قوره کشش زور
tension قدرت
tension فشار
load tension ولتاژ بار
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
electric tension ولتاژ
low tension فشار ضعیف
electric tension فشار الکتریکی
moisture tension کشش نم
tension relaxation تنش- ارمش
interfacial tension کشش سطحی
tension test ازمایش کشش
high tension فشار قوی
high tension فشارقوی
high-tension فشار قوی
tension adjustment میزان فشار
high-tension تانسیون
ring tension کشش حلقوی
surface tension کشش سطحی
tension rod میلهفشار
tension screw پیچکشش
track tension کششی شنی
track tension تنظیم شنی تانک
tension disc صفحهکشش
tension dial درجهریزودرشتبافت
tension block کششقرقره
tension adjuster حافظ کشش طناب
tension spring کششنخ
warp tension کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
tension flange عضو کششی
tension member میله کششی عضو کششی
tension member قطعه کششی
tension head بار کشش
tension load بار کششی
high tension maine شبکه فشار قوی
high tension magneto مگنت پر فشار
high tension generator مولد فشار قوی
high tension generation تولید فشار قوی
high tension indicator مقره فشار قوی
high tension fuse فیوز فشار قوی
high tension engineering مهندسی فشار قوی الکتریکی
high tension distributor مقسم فشار قوی
abrasive belt tension کشش تسمه
high tension capacitor خازن فشار قوی
high tension test ازمایش فشار قوی
high tension line خط فشار قوی
yarn tension unit قسمتکششنخبافندگی
abrasive belt tension کشش تسمه سنگ سمباده
high tension apparatus دستگاه فشار قوی
high tension battery باطری فشار قوی
high tension breaker کلید فشار قوی
high tension switch کلید فشار قوی
high tension cable کابل فشار قوی
high tension diode دیود فشار قوی
high tension porcelaine چینی فشار قوی
high tension connector رابطارتفاعکشش
tension test diagram نمودار ازمایش کشش
high tension winding سیم پیچی فشار قوی
low tension magneto مگنت کم فشار
tension pulley wheel محلکشیدگیدندهای
low tension battery باتری فشار ضعیف رادیو
low tension winding سیم پیچ فشار ضعیف
high tension system سیستم فشار قوی
high tension protection حفافت فشار قوی
fault tension protective switch کلید محافظ ولتاژ عیب
impluse high tension generator مولد فشار قوی ضربهای
d.c. high tension power transmission انتقال فشار قوی دی . سی .
cable rigging tension chart جدولی که ارتباط بین تنش کابل کنترل و درجه حرارت رانشان میدهد
high tension bridge equipment دستگاه ازمایش فشار قوی
high tension power plant نیروگاه فشار قوی
medium tension distribution line خطسیرپخشفشارمتوسط
high tension transmission line خط انتقال فشار قوی
low-tension distribution line خطسیرپخشفشارضعیف
high tension test bridge پل ازمایش فشار قوی
high tension electrolytic capacitor خازن الکترولیت فشار قوی
high tension measurement bridge پل اندازه گیری فشار قوی
high-tension electricity transmission امتدادبلندناقلالکتریسیته
high tension transmission tower دکل انتقال فشار قوی
field شاخه [دانشی]
field name نام فیلد
field رشته [دانشی]
right field سمتراستزمین
zero field میدان صفر
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to keep the field درجای خودثابت ماندن
to take the field جنگ اغازکردن
well field حوزه تغذیه کننده چاه
zero field بی میدان
zero field بی حوزه
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field خارج اداره یا کارخانه
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field زمین بازی
field فرودگاه
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field فیلد
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field مشابه 4036
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field نوشتن داده روی PROM
field میدانه
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field حوزه
field دشت
field میدان رزم صحرا
field زمین
field پایکار
field میدان
field رشته
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field دایره
field دشت کشتزار
field صحرا
field بمیدان یا صحرا رفتن
field زمینه رزمی صحرایی
field میدان دید
field کارگاه
grain field گندم زار
field glasses عینک صحرایی
grain field کشتزار
soccer field زمین فوتبال
grounded field سیم پیچ متصل به زمین
alternating field میدان متناوب
high field میدان قوی
landing field فرودگاه
air field فرودگاه
aiming field نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
field glasses عینک رزمی
gravitational field میدان گرانش
field-tested ازمون پایکار
field-test ازمون پایکار
field test ازمون پایکار
field events مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
field events ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
ice field سرزمین یخی
ice field یخزار یخ شناور
field-testing ازمون پایکار
field-tests ازمون پایکار
field event مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
magnetic field حوزه مغناطیسی
magnetic field میدان مغناطیسی
playing field زمین بازی
playing field زمین فوتبال
field hockey زمین هاکی
playing field میدان بازی
image field حوزه تصویر
gold field ناحیه زرخیز
field separator جدا ساز میدان
field strcture ساخت میدانی
field strength شدت میدان
field study بررسی میدانی
field survey نقشه برداری زمینی
field template الگوی فیلد
field template قالب فیلد
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field service خدمات پایکار
field service تعمیر در محل
field service خدمات رزمی
field service پشتیبانی سرویس رزمی
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop کارگاه صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
field splice وصله کارگاهی
field stockade ذخایر صحرایی
field theory نظریه میدانی
field theory تئوری میدان ها
field theory نظریه اساسی میدان
field work پژوهش میدانی
field work کار در صحرا
field work استحکامات صحرایی استحکامات
field work کار میدانهای
field work کار صحرایی
field worker پژوهشگر میدانی
fixed field میدان ثابت
flying field میدان فرودگاه
free field میدان عمل ازاد
field wire سیم جنگی
field wire سیم صحرایی
field trip گردش علمی
field type از نوع جنگی
field type نوع رزمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com