English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
English Persian
text move حرکت متن
text move حرکت اصلی
Other Matches
text حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
text اصلی
text کتاب
text نوشته
text مفاد
text کتاب درسی
text موضوع
text نص
text متن
text امکاناتی برای ویرایش متن , تغییر , درج و حذف
text امکاناتی برای نوشتی متن , ذخیره سازی , بازیابی , ویرایش و چاپ
text برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
text انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
text نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
text ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن
text کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
text حروف الفبا عددی برای ارسال اطلاعات
text متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
text فایل ذخیره شده روی کامپیوتر حاوی متن و نه ارقام یا داده
text وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
text سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربر امکان بررسی متنهای کامل و نه فقط یک مرجع میدهد
clear text متن کشف
clear text پیام کشف
clear text به صورت کشف
text file فایل نوشتاری
greek text متن یونانی
cipher text متن پیام رمز
flowchart text اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
plain text پیام کشف
program text متن برنامه
plain text متن واضح و اشکار
plain text متن کشف
cipher text علایم رمز
text system سیستم متن
text processing پردازش متن
text window پنجره متن
text hand دستخط درشت
text file فایل متن
text chart جدول نوشتاری
text editor ویرایشگر متن
text display نمایشگرمتن
text editing ویرایش متن
text book رساله
text book کتاب اصلی دریک موضوع
text book کتاب درسی
church text یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
column text chart جدول متن ستونی
rich text format روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
full text searching جستجوی تمام متن
to margin the text of a book در حاشیه گذاشتن کتاب
to space out letters [text] فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
free form text chart جدول نوشتاری بفرم ازاد
simple list text chart جدول نوشتاری با لیست ساده
clear and direct meaning of a text منطوق
Get a move on! یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
to move on واداربه حرکت کردن
to move on از جای خود تکان دادن
on the move در حرکت
to move in بخانه تازه اسباب کشی کردن
on the move در جنبش
move out حرکت کنید
move out راه بیافتید
move out یااله
move on یکجا نیاستید
move on قدم بزنید
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
get a move on <idiom> عجله کردن
move دگرگونی
Get a move on! خودت را تکان بده! [اصطلاح روزمره]
to move out [از منزل] رفتن
move in on <idiom> دستبرد زدن
to move out [از منزل] بارکشی کردن
to move [across] [از] [منطقه ای] رد شدن
move انتقال
on the move <idiom> حرکت از مکانی به مکان دیگر
move تبدیل
move تبدیل صورت
move اسباب کشی کردن تکان
move in به خانه تازه اسباب کشی کردن
move جنبیدن
best move بهترین حرکت شطرنج
move اسباب کشی کردن
move اسباب کشی
move نقل مکان
move حرکت کردن
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move تغییر دادن محل چیزی
move مانوور برای گرفتن نفر جلو
move تحریک کردن
move حرکت کردن تکان خوردن
move پیش رفتن
move حرکت فریبنده
move حرکت جنبش
move تغییردادن انتقال دادن
move دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
move نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
it is your move نوبت شما است
move جنبش تکان
move along عقب بروید
move along عقبتر بروید
move متاثر ساختن
move بازی کردن
move بجنبش دراوردن
move حرکت دادن
move تکان دادن
move حرکت
move اقدام
get a move on زودباش
move وادار کردن تحریک کردن
get a move on بشتاب
get a move on بجنب
Get a move on . Get on with it . Get crackingt . بجنب معطلش نکن
winning move حرکت برنده
Get a move on . Expedite it . اینقدر کشش نده ( معطل نکن )
false move حرکتاشتباهوخطرناک
types of move انواعحرکتها
We move out on the 1st. ما یکم از خانه بیرون می آییم.
Move along, please! [in a crowd] لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
(not) move a muscle <idiom> حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
move to tears اشک از چشمان کسی جاری شدن
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
We move out on the 1st. ما یکم بارکشی می کنیم.
square move حرکت
move list فهرست بازیگران غیرفعال
sealed move حرکت ثبتی در بازی شطرنج ناتمام
to move laughterin بخنده انداختن
creeping move حرکت خزنده
candidate move حرکت انتخابی شطرنج
block move جابجایی بلوک
move mode باب حرکت
block move انتقال بلوک
thematic move حرکت تماتیک
quiet move حرکت ارام شطرنج
forced move حرکت اجباری شطرنج
forcing move حرکت اجباراور شطرنج
move house اسباب کشی کردن
move of a planet گردش یا حرکت سیاره
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
move forward جلو کشیدن
mechanical move حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
move to pity برقت اوردن
not to move a muscle هیچ تکان نخوردن
illegal move حرکت غیرقانونی شطرنج
to make a move پاشدن و رفتن مهره را تکان دادن
horizontal move حرکتافقی
diagonal move اجزاینمایشگر
to make a move برخاستن
move back عقب کشیدن
trappy move دام گستری
touch move لمس مهره شطرنج
to move to pity به رقت اوردن
to move a bout پیوسته جای خود را تغییردادن
book move حرکت کتابی شطرنج
to move to anger خشمگین کردن
move heaven and earth <idiom> به هردری زدن
Could you move the table a little bit ? ممکن است این میز راقدری تکان بدهی ؟
To move backwards and forwards. عقب وجلو حرکت کردن
To move heaven and earth. زمین وزمان را بحرکت در آوردن ( بهر اقدامی دست زدن )
To move heaven and earth. زمین وزمان رابهم دوختن
His bowels dont move. شکمش کار نمی کند
to wobble [move unsteadily] در نوسان بودن [تلوتلو خوردن] [اصطلاح روزمره]
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
Do you move in high circles ? آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
fifty move rule قانون 05 حرکت شطرنج
Dont move . Hold it. Keep stI'll. بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
Keep stI'll. Stay put . Dont move. تکان نخورید (حرکت نکنید )
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. طولش نده (زود باش )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com