Dictiornary-Farsi | that point was of p interest | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
that point was of p interest	ان نکته جالبیست ویژهای داشت


Search result with all words

point of interest	نقطهبهره
Other Matches

interest	بهره [اقتصاد]
to have an interest [in]	سهم داشتن [شریک بودن] [در]
in one's best interest	به صلاح خود شخصی
i do it in your interest	به خاطر شما این کار رامیکنم
interest	سهم [قسمت]
interest	مصلحت
interest	سهیم کردن
interest	اهمیت [مهم ] [جالب]
interest on interest	ربح مرکب
interest on interest	ربح در ربح
self interest	غرض شخصی
self interest	نفع شخصی
i take no interest in that	هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
the interest of it is gone	دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
the interest of it is gone	مزه اش رفت
self-interest	نفع شخصی
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
it is of interest to me	من در ان علاقه مندم
it is of interest to me	برای من سودمند است
interest	ربح
interest	فرع
interest	نفع
interest	رغبت
at % interest	با بهره 21 درصد
interest	بهره
interest	تنزیل
interest	ذینفع کردن
interest	سود مصلحت
interest	علاقمند کردن
interest	علاقه .
interest	دلبستگی
interest	بر سر میل اوردن
interest	سود
interest	سودیا بهره
interest	توجه نظر
interest	علاقه
own best interest	صلاح
It is of no interest to me at all.	من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
point to point network	شبکه نقطه به نقطه
point to point line	خط نقطه به نقطه
point-to-point connection	اتصال نقطه به نقطه
accrued interest	بهره متعلقه
default interest	بهره معوق
economic interest	منافع اقتصادی
interest-free	وام بدونبهره
interest group	علایقگروهی
high interest	بهره سنگین
high interest	بهره گران
rate of interest	نرخ بهره
rat of interest	نرخ ربح
rat of interest	نرخ بهره
questionof interest	پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
put out to interest	به بهره گذاشتن
pure interest	سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
pure interest	منافع خالص
moneyed interest	پول داران
reversionary interest	حق انتفاع موجل از مال غیر
conflict of interest	تضاد منافع
vital interest	مصلحت حیاتی
vested interest	منافع مقرره
simple interest	سود پول بر اساس سال 063 روزه
simple interest	سود ساده
accrued interest	بهره ای که عاید شده ولی هنوز پرداخت نشده است
to lose interest	جلب توجه نکردن
declaration of interest	اعلام بهره
the iron interest	کسانی که در اهن کار می کنند
the iron interest	کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
contractual interest	بهره کل وامی که وام گیرنده باید به وام دهنده بپردازد
bank interest	بهره بانکی
Principal and interest .	مایه وسود
vested in interest	واگذاری حق انتفاع موجل
May be I can interest you in this issue .	شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
to lose interest	بی میل شدن
conflict of interest	برخورد منافع
pure interest	بهره خالص
legal interest	ربح قانونی
interest inventory	پرسشنامه رغبت سنج
interest profit	عایدی حاصل از بهره
interest rate	نرخ بهره
compound interest	بهره مرکب
interest groups	گروههای ذینفع
legal interest	بهره قانونی
compound interest	ربح مرکب
loan interest	بهره وام
You have piqued my interest in ...	تو من را به ... علاقه مند کردی.
personal interest	نفع شخصی
interest for delay	بهره دیرکرد
profound interest	میل مفرط
public interest	منافع عمومی
profound interest	دلبستگی زیاد
principal and interest	اصل پول و بهره
public interest	نفع عمومی
primary interest	هدف توجه اصلی
primary interest	مسئولیت اصلی
public interest	منافع عامه
interest blank	برگ رغبت سنج
money loaned without interest	قرض الحسنه
She did not show any interest in my problems, let alone help me.	مشکلاتم برای او [زن] بی اهمیت بودند گذشته از کمک به من.
market rate of interest	نرخ بهره بازار
neutral rate of interest	نرخ بهره خنثی
natural rate of interest	نرخ بهره طبیعی
I have lost my interest in football .	دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
vocational interest blank	پرسشنامه علائق شغلی
nominal interest rate	نرخ بهره اسمی
vested interest groups	گروههای همسود
Such things just dont interest me.	توی این خطها نیستم
area of operational interest	منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
to put out money to interest	پول تنزیل دادن
to put out money to interest	پول به بهره گذاشتن
effective interest rate	نرخ بهره موثر
matter of mutual interest	موضوع دارای سود دوجانبه
money rate of interest	نرخ بهره پولی
real rate of interest	نرخ بهره واقعی
interest free loan	وام بدون بهره
special interest groups	گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
special interest group	که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
special interest group	گروه
high rate of interest	نرخ سنگین بهره
i paid the debt plus interest	بدهی را با بهره ان دادم
interest rate per annum	نرخ بهره سالانه
prime rate of interest	نرخ بهره ترجیحی
considerations of public interest	مصالح مرسله
high rate of interest	نرخ بالای بهره
real interest rate	نرخ بهره واقعی
pure rate of interest	نرخ بهره خالص
kuder occupational interest survey	رغبت سنج شغلی کودر
long term interest rate	نرخ بهره طویل المدت
short term rate of interest	نرخ بهره کوتاه مدت
time preference theory of interest	نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
To sever ones ties . to lose interest.	قطع علاقه کردن
taking the public interest into account	استصلاح
strong vocational interest blank	رغبت سنج شغلی استرانگ
He takes ( heels) much interest in politics.	به سیاست خیلی علاقه دارد
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths]	صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
in point	مناسب
not to point	بیرون از موضوع
way point	ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
three point	فن 3 امتیازی کشتی
not to point	پرت بیجا
point	حد
not to the point	خارج از موضوع
in point	بجا
off to a point	باریک شده نوک پیدامیکند
zero point	نقطه صفر
on the point of going	در شرف رفتن
zero point	نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
point four	رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
far point	برد بینایی
point to point	1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point to point	را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point	پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
off the point	بطور بی ربط
let point	امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
off the point	بطور نامربوط
to come to a point	بنوک رسیدن
off the point	بدون اینکه وابستگی داشته باشد
to come to a point	باریک شدن
point four	اصل چهار
try for point	تلاش برای کسب امتیاز
in point	در خور
to the point	بجا
to the point	مربوط بموضوع
point four	چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
near point	نقطه نزدیک
point to point	نقطه به نقطه
point	پایان
point	ماده اصل
point	نکته
point	نقطه نوک
point	دماغه
point	محل
point	نقطه
point	سر
point	مرکز راس حد
point	موضوع
point out <idiom>	توضیح دادن
point	جهت
beside the point <idiom>	مسائل حاشیهای
point	مرحله قله
point	نقطه گذاری کردن
point	مسیر
point	هدف
point	نمره درس پوان
point	درجه امتیاز بازی
come to the point <idiom>	به نکتهاصلی رسیدن
point	محل یا موقعیت
to point to something	به چیزی اشاره کردن
point	نشان میدهد
point	که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point	نقط ه
point	محل شروع چیزی
point	نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point	نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
to let it get to that point	اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point	درصد
point	پوینت
to point to something	به چیزی متوجه کردن
One point for you.	یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point	نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point	تیزکردن