Dictiornary-Farsi | the German question | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 126 (7 milliseconds)

English	Persian
the German question	مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]


Other Matches

How do you say ... in German?	چطور به آلمانی بگیم ... ؟
german shepherd	سگ گرگ
german tinder	قو
German measles	سرخجه
German measles	سرخجه المانی
german silver	ورشو
German tile	سفال تو گود
german shepherd	سگ راهنما
german shepherd	سگ پلیس
cousin german	عمو زاده
German expatriates	شهروندهای آلمانی مقیم خارج
the German issue	مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
German Order	سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
German thyme	آویشن [آویشن معمولی] [گیاه شناسی]
cousin german	عمه زاده
West German	آلمانغربی
German measles	سرخک سه روزه [سرخجه] [پزشکی]
German measles	سرخک آلمانی [سرخجه] [پزشکی]
German measles	سرخجه [پزشکی]
german giant swing	افتاب شکسته
early German history	تاریخ ابتدایی آلمان
I don't know any German people other than you.	من هیچ آلمانی به غیر از تو را نمی شناسم.
German Central Bank	بانک مرکزی آلمان
German rye bread	نانشیاردارآلمانی
events to mark the Day of German Unity	مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]	آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
this very question	دقیقا همین پرسش
I have a question.	من یک سئوال دارم.
without question	بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
to p any one with question	کسی را سوال پیچ کردن
to p any one with question	کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
there is no question but that.	شکی نیست که) .00000
that is not the question	موضوع این نیست
that is not of the question	این خارج ازموضوع است
out of the question <idiom>	غیرممکن
That's out of the question.	این غیرممکن است که عملی بشود.
to ask somebody a question	از کسی سئوالی پرسیدن
Might I ask a question?	اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
to have a question for somebody	از کسی سئوالی داشتن
to ask somebody a question	ازکسی سئوالی کردن
question	سوال
question	تحقیق کردن از
question	مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question	تردید پرسش
question	موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
beside the question	خارج از موضوع
beside the question	پرت
out of question	خارج از موضوع
question	تردید کردن در
question	پرسیدن تحقیق کردن
question	موضوع
in question	موضوع بحث
in question	موردبحث
question	پرسش
question	استفهام مسئله
call in question	تردید کردن در
i asked him a question	پرسشی از او کردم
cross question	استنطاق
cross question	بازجویی
question mark	علامت سوال
cross question	سئوال بطریق استنطاق
essay question	سوال انشایی
open to question <adj.>	مشکوک
open to question <adj.>	مورد شک
the year in question	سالی که مورد بحث است
to beg the question	طفره رفتن از پرسشی
question mark	" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question marks	علامت سوال
question marks	پرسش نشان
question marks	" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
leading question	پرسش راهنمایی کننده
That is a separate question.	این جدا از موضوع بحث ما است.
That is a separate question.	این یک موضوع جدایی است.
cross-question	استنطاق کردن
cross-question	بدقت جویاشدن از
leading question	سوال تلقینی
buring question	مسئله هیجان اور
to beg the question	در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
question mark	پرسش نشان
question in dispute	مسئله متنازع فیه
put to the question	برای گرفتن اعتراف زجر دادن
to pop the question	پیشنهاد عروسی کردن
to pose a question to any one	ازکسی سئوالی
to pose a question to any one	پرسیدن
previous question	موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
question tag	جملاتپرسشتفکیدی
question-master	فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
trick question	سوالیکهجوابآننادرستاست
put the question	مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
question answer	سئوال- جواب
to call in question	تردیدکردن در
to beg the question	نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
rhetorical question	مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
sides of the question	اطراف موضوع
question answer	در صف گذاشتن
question answer	صف بستن
the eastern question	مسئله خاور
the goods in question	کالای موردبحث
the question referred to above	موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
the tax in question	مالیات موضوع بحث
question answer	صف
Answer me this question.	جواب این سؤالم را بده
His honest is beyond question.	دردرستی اوحرفی نیست
it is a question of money	موضوع بسته به
question in dispute	موضوع متنازع فیه
it is a question of money	موضوع پول است
oblique question	پرسش غیرمستقیم
raise a question	مطرح کردن سوال
This question is not at issue.	بحث روی این موضوع نیست.
pose a question	سوال مطرح کردن
indirect question	پرسش غیرمستقیم
i asked him a question	سئوالی از اوپرسیدم
it is a question of money	پول است
i asked him a question	چیزی ازاو پرسیدم
pop the question <idiom>	تقاضای ازدواج
I don't think there's any question about it.	من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
There are two sides to every question . <proverb>	هر مساله ای دو جنبه دارد.
To discuss a question with someone .	موضوعی را با کسی مطرح کردن
To bring up a topic(question).	سؤالی را پیش کشیدن
open ended question	پرسش باز پاسخ
I foud myself in opposition to my friends on this question .	در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
to put a [big] question mark over something	چیزی را نامشخص [نامعلوم ] کردن
To raise a question . To bring up a matter .	موضوعی رامطرح کردن
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly.	به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.	آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.