Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
the house went into secret session
مجلس جلسه سری
the house went into secret session
تشکیل داد
Other Matches
in session
منعقد
session
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
session
لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
session
دوره انعقاد اجلاس
session
دوره
session
نشست
session
مجلس
session
دوره تحصیلی
session
جلسه
jam session
اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
special session
جلسه فوق العاده
designating a session
اجلاسیه
to hold a session
جلسه منعقد کردن
special session
نشست ویژه
special session
نشست فوق العاده
special session
جلسه مخصوص
quarter session
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
holding a session
اجلاس
bull session
جلسه محاوره ومرور
photo session
مدتزمانیکهخبرنگارانفرصتدارندازفردیعکسبیندازند
parliamentary session
دوره اجلاسیه مجلس
session musician
موزیسینیکهمتعلقبهگروهخاصینیست
petty session
دادگاه سیار
private session
جلسه غیر علنی
public session
جلسه علنی
court session
جلسه دادگاه
secret
نهانی
secret
نهان
to keep secret
پنهان داشتن راز
secret
راز
secret
رمز
to let in to a secret
محرم رازی کردن
secret
confidential
secret
طبقه بندی سری
to let in to a secret
با رازی اشناکردن
secret
اطلاعات سری
secret
سری
secret
اسرارامیز پوشیده
secret
محرمانه
secret
دستگاه سری
secret
مخفی
in secret
در خفا
keep the secret
رازراپوشیده نگاهدار
in secret
محرمانه
keep the secret
این رازرافاش نکن
keep a secret
<idiom>
secret
سر مجهول
secret
مخفیانه
in secret
مخفیانه
top-secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
top-secret
به کلی سری
trade secret
اسرار بازرگانی
trade secret
فوت و فن کاسبی
top secret
به کلی سری
top secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
secret agents
جاسوس
open secret
راز آشکار
open secret
سر افشا شده
secret agent
جاسوس
dark secret
راز نهان
secret agent
مامور مخفی
open secret
<idiom>
راز فاش شده
secret police
سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
the secret parts
شرمگاه
secret agents
مامور مخفی
To do something on the sly (in secret).
کاری را پنهان انجام دادن
to betray a secret
رازی را فاش ساختن
secret ballot
رای مخفی
secret ballot
ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
secret service
دستگاه محرمانه دولت
secret services
دستگاه محرمانه دولت
secret papers
اسناد سری
secret society
انجمن سری
secret papers
اوراق سری
the secret will open to me
خواهد گردید
the secret will open to me
ان راز بمن اشکار
he proved to know the secret
معلوم شد راز را میداند
secret service money
اعتبار سری دولت
To hold (keep) a secret close to ones chest.
رازی درسینه نگهداشتن
keep house
در خانه ماندن
necessary house
خصوصی
necessary house
محرمانه
her house
خانه ان زن
necessary house
نهانی
necessary house
محرم
house-to-house
جستجویخانهبهخانه
necessary house
خلوت
own a house
دارای خانهای هستم
Outside the house.
بیرون از خانه
keep house
خانه داری کردن
i own that house
من صاحب ان خانه هستم
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
to let a house
خانهای را اجاره دادن
the house over the way
خانه روبرو
house of d.
توقیف گاه
house of d.
زندان موقتی
house to get
خانه اجارهای
house to let
خانه اجارهای
her house
خانه اش
This house is my own .
این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
to keep house
خانه نشین شدن
to keep house
خانه داری کردن
own a house
خانهای دارم
house
خاندان
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
خانه نشین شدن
keep house
<idiom>
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
house
مجلس
house
منزل دادن پناه دادن
house
منزل گزیدن
house
محکم کردن
house
جا دادن
house
شرکت
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house
سرای
It is not very far from our house.
خیلی ازمنزل ما دورنیست
house
منزل
house
جایگاه جا
in house
درون ساختمان یک شرکت
house
برج
in-house
درون ساختمان یک شرکت
house
جادادن
house
خانه
He came out of the house.
از منزل درآمد
house
اهل خانه اهل بیت
solar house
گلخانه شیشهای
software house
مرکز نرم افزاری
house of cards
ساختمان سست بنیاد
[اصطلاح مجازی]
software house
خانه نرم افزاری
long-house
مسکن اشتراکی
slaughter house
کشتارگاه
slaughter house
سلاخ خانه مسلخ
house building
ساختمان مسکونی
the house is occupied
خانه خالی نیست
gin-house
[ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
the house is occupied
خانه اشغال شده یا مسکون است
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
tea house
قهوه خانه
systems house
خانه سیستم ها
summer house
خانه ییلاقی باغچه دار
summer house
خانه باغچه دار
Golden House
[سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
summer house
کلاه فرنگی
summer house
کوشک
summer house
خانه تابستانی
station house
ایستگاه راه اهن
station house
مرکزکلانتری
station house
ایستگاه کلانتری
ice-house
[ساختمان یخچال مانند]
hall-house
تالار باز
farm-house
خانه رعیتی
house of cards
طرح پوشالی
[اصطلاح مجازی ]
house of cards
ساختمان با ورقهای پاسور
poor house
دارالمساکین
poor house
مسکین خانه
poor house
نوانخانه
poor house
گدا خانه
pilot house
پل فرماندهی
pilot house
اطاق سکان
pigeon house
برج کبوتر
pigeon house
لانه کبوتر
pigeon house
کبوتر خان
pest house
خسته خانه
pest house
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
porter house
جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
pot house
میخانه
pot house
ابجو فروشی خرابات
[the house]
is haunted
[این خانه]
روح دارد
ranch house
خانه یک اشکوبه
safe house
خانه امن
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
rest house
مهمان سرا
range house
اطاق انبارمیدان
range house
دفتر میدان تیر
pump house
تلمبه خانه
printing house
چاپخانه
power house
کارخانه برق
panel house
جنده خانه
dike-house
خاک ریز
To vacate a house.
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
Where is the guest house?
مهمانسرا کجاست؟
speciality of the house
غذای مخصوص طبخ منزل
clean house
پاک کردن
house arrest
بازداشت در خانه
house arrest
توقیف در منزل
halfway house
بازگردان گاه
halfway house
منزل نیمه راه
clean house
پاکیزه کردن
doss-house
مسافرخانهی ارزان
dog-house
سگ دانی
dog-house
گندانه
dog-house
لانهی سگ
dog-house
خانهی سگ
boarding house
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
boarding house
خوابگاه و خوراک
boarding house
پانسیون
house of cards
<idiom>
bring the house down
<idiom>
باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
How dirty the house is !
چقدر خانه کثیف است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com