Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English
Persian
the king in council
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
Other Matches
council
انجمن
council
مشاوره
council
شورا مجلس
council
کنکاشگاه
council
هیات
council
شورا
security council
شورای امنیت سازمان ملل متحد
economic council
شورای اقتصادی
federal council
مجلس متحده
federal council
مجلس دولت متحده
council ot ministers
هیئت وزراء
council ofwar
شورای نظامی
council ofwar
شورای جنگ
council of physicians
شورای پزشکان
council of physicians
شورای پزشکی
council of ministers
هیات وزرا
parish council
شورای محلی
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
legislative council
هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
municipal council
انجمن شهرداری
municipal council
انجمن شهر
nordic council
شورای شمالی
nordic council
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
international council
شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
international council
education in forcomputers
nordic council
سوئد ایسلند
nordic council
فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
guardian council
شورای نگهبان
order in council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order in council
تصویب نامه دولتی
council of ministers
هیات وزیران
council of ministers
شورای وزیران
bar council
هیات مدیره کانون وکلا
appoint as one's council
وکالت دادن
appoint as one's council
وکیل کردن
security council
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
town council
انجمن شهر
town council
انجمن شهرداری
county council
سازماننافر
council of war
شورای نظامی
council of war
شورای جنگ
Privy Council
هیات مشاورین سلطنتی
security council
شورای حفافتی یکان
council chamber
انجمن گاه
cabinet council
جلسه هیات وزیران
borough council
انجمن ده
council of entent
شورای حسن تفاهم
council of entent
متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
security council
شورای امنیت
council of entent
ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
council of europe
ن پیوستند
council of economic advisers
شورای مشاوران اقتصادی
election supervisory council
انجمن نظارت بر انتخابات
column research council
شورای تحقیق بر ستونها
economic and social council
به نیابت از طرف مجمع عمومی است
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
election supervisor council
انجمن نظارت بر انتخابات
rural district council
انجمن محلی زراعی
executive council
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
executive council
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
king like
شاه منش
king like
شاه صفت
to king it
شاهی کردن
o king
ای پادشاه
o king
پادشاها
king like
شاهوار
king
ملک
king
سلطان
did he a the king
ایاشاه رامخاطب ساخت روکردبه شاه
king
شهریار
king
شاه
king
پادشاه
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.
شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
king's yellow
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
grizzly king
مگس ماهی گیری
he personated the king
شبیه شاه رادراورد
he personated the king
سهم شاه رابازی کرد
king bird
یکجورمرغ بهشتی
king bird
یکجورخرمگس
king's round
مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
king's spear
بوته سریش
king's spear
برواق
king's spear
نرگس
king crab
خرچنگ نعلی
king crab
خرچنگی که ماننداست به نعل
king emperor
امپراطورانگلستان وهند
king's spear
سوسن سفید
king's wort
سنبل ختایی
fur king
بازرگان بزرگ پوست
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
king-post
شاه تیر
King's side
سمتشاه
worthy to become a king
شایسته شاه شدن
was a king in yemen
پادشاهی برد در یمن
vice king
فرمانفرما
vice king
نایب السلطنه
king of fruits
شاه میوه ها
they crowed him king
تاج پادشاهی برسرش گذاشتن
they attended the king
ایشان درخدمت پادشاه بودند
bare king
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
baring the king
تنها کردن شاه شطرنج
sea king
دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
good king
اسفناج صحرایی
fit for a king
لایق پادشاه
king-pendant
[تیر عمودی در خرپای میانی]
king's peg
نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد
king craft
سیاست پادشاهی
king bolt
شاه پیچ
king of fruits
شاه میوه
king of kings
شاهنشاه
king of terrors
مرگ
king pile
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
king pin
زاویه کینگ پین
king post
تیر بزرگ عمودی شیروانی شاه تیر
king post
عصا
king post
قطر شاغولی میان خرپا
king of england
پادشاه انگلستان
king of birds
عقاب
king of birds
پادشاه مرغان :دال
king dom
پادشاهی
king dom
سلطنت
king dom
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
king hunt
شاه شکار
king craft
سیاست
king craft
کشورداری
king closer
اجر کلاغ پر
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
king of beasts
پادشان جانوران :شیر
king post
ستون جرثقیل
king's english
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
king's english
انگلیسی اصیل
king's evil
مرض خنازیر
king's counsel
قاضی دادگاه پادشاه
king's blue
رنگ ابی متوسط
king's gambit
گامبی شاه شطرنج
king size
بزرگ
king's evidence
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
king snake
انواع مارهای جنس Lampropeltis
king's wing
جناح شاه شطرنج
king side
جناح شاه شطرنج
king ship
پادشاهی
king ship
سلطنت
king ship
شاهی
king ship
شهریاری
king's indian defence
دفاع هندی شاه شطرنج
king's gambit declined
گامبی شاه پذیرفته نشده
king's indian attack
حمله هندی شاه شطرنج
king's indian in reverse
هندی شاه معکوس
king pin inclination
انحراف کینگ پین
he gained access to the king
بشاه تقرب جست
he gained access to the king
نزدپادشاه باریافت
king post truss
خرپای ساده
king's bishop gambit
گامبی فیل شاه در گامبی شاه شطرنج
By trying to live like a king one ends by drawing .
<proverb>
آخر شاه منشى کاه کشى است .
to call the shots
[to be the king of the castle]
<idiom>
پاسخگو بودن
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Queen's English
[King's English]
<idiom>
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com