Dictiornary-Farsi | the remedy lies in this | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 71 (5 milliseconds)

English	Persian
the remedy lies in this	چاره ان اینست


Other Matches

remedy	درمان میزان
remedy	علاج
remedy	دارو
remedy	چاره
remedy	اصلاح کردن جبران کردن
remedy	درمان کردن
remedy	جبران
remedy	وسائل جبران خسارت
remedy	درمان
remedy	رفع
remedy	گزیر
an active remedy	درمان کاری
an active remedy	چاره موثر
To seak a remedy.	چاره جویی کردن
to seek a remedy for something	چاره جویی کردن
to seek a remedy for something	چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
the only remedy is patience	چاره ان شکیبایی است
the only remedy is patience	یگانه
The remedy may be worse than the disease. <proverb>	گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
remedy sought by plaintiff	مدعی به
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb>	گریه بر هر درد بى درمان دواست .
one or other of you lies	یکی از شما دو تن دروغ می گوید
lies	موقتاماندن
it lies before us	پیش روی ما واقع شده است پیش روی ما است
as far as in me lies	تا انجاکه در حدود توانایی من است
here lies	است
here lies	در اینجاخوابیده
here lies	در اینجا دفن است
as far as in me lies	انچه از من بر می اید
lies	سخن نادرست گفتن
lies	دروغ
lies	کذب
lies	: دراز کشیدن استراحت کردن
lies	خوابیدن
lies	افتادن
lies	ماندن
lies	واقع شدن
lies	وضع
lies	نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lies	موقعیت چگونگی
lies	:دروغ گفتن
lies	قرار گرفتن
lies	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
it lies beyond his competence	در صلاحیت او نیست
white lies	دروغ مصلحتآمیز
white lies	دروغ سفید
the valley lies below	ده در پایین است
the rest lies with you	باقی ان با خودتان است
The responsibility lies with you.	مسئولیت با شما است.
only death does not tell lies	تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
it lies on the east of	در خاور واقع
the fault lies with him	تقصیر با اوست
it lies on the east of	است
A pack of lies .	یک مشت دروغ
I wonder what lies in store for me in the future.	من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
this line lies north	این خط شمالی
love lies bleeding	گل تاج خروس
that city lies in ruins	ان شهر خراب
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies	تا آنجا که تیغم ببرد
that city lies in ruins	است
this line lies north	جنوبی است
love lies bleeding	زلف نوعروسان
love lies bleeding	گل همیشه بهار
The crime lies heavily on his conscience.	جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb>	کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents.	بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
Dont spin such yarns . Dont tell lies.	دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.]	تقصیر [سر] او [زن] است.
To find a way out. To find a remedy.	چاره پیدا کردن