Dictiornary-Farsi | the span of a bridge | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
the span of a bridge	چشمه یا دهانه پل


Search result with all words

multi span bridge	پل چند دهانه
multiple-span beam bridge	پلمیلهایچنددهانهای
single-span beam bridge	پلمیلهایتکدهانهای
Other Matches

span	جفت
span	تاق بستن
span	پل بستن
span	وجب کردن
span	فاصله معین
span	مدت معین
span	وجب یک وجب
span	فرفیت
span	پوشش اندازه
span	گستردگی
span	محدوده
span	دهنه
span	مهار
span	مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span	وجب
span	پل زدن روی رودخانه
span	فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span	باراویز
span	فاصله دو تکیه گاه تیر
span	دهانه نظری
span	چشمه
span saw	اره قابدار
span saw	اره قاب دار
span	اندازه گرفتن
span new	تروتازه
span	دهانه
span new	کاملا تازه
span new	خیلی تازه
span	افسار
interior span	دهانه داخلی
mid span	مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
mid span	نقطه وسط دهانه
memory span	فراخنای یاد
reading span	فراخنای خواندن
centre span	مرکزپل
theoretical span	دهانه نظری
attention span	فراخنای توجه
span of attention	فراخنای توجه
time span	دوره زمان
spic and span <idiom>	خیلی تمیز ومرتب
suspended span	دهانهدروا
side span	دهانهجانبی
life span	عمر
lift span	پلبالارو
shear span	دهانه نیروی برشی
visual span	فراخنای دیداری
clear span	دهانه موثر
spic and span	اراسته ومرتب
spic and span	کاملاتازه
spic and span	نو
effective span	دهانه موثر
spun or span	گذشته
span wire	سیم بکسل
span wire	سیم مهار
recognition span	فراخنای بازشناخت
cantilever span	گستردگیپایه
span of control	حوزه نظارت
span of consciousness	فراخنای هشیاری
spic and span	تروتمیز
clear span	دهانه ازاد
spick and span	کاملاتازه
adjacent span	دهانه متصل
spick and span	نو
spick-and-span	تروتمیز
spick-and-span	اراسته ومرتب
spick-and-span	کاملاتازه
spick-and-span	نو
spick and span	اراسته ومرتب
spick and span	تروتمیز
adjacent span	دهانه متصل
time span	فاصله زمان
time span	گذشت زمان
arch span	دهانه طاق
arch span	فاصله داخلی پشت بندها
blade span axis	محور تغییر گام ریشه تیغه
arresting sheave span	محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
digit span test	ازمون فراخنای ارقام
word span test	ازمون فراخنای واژه ها
multi span deap beam	تیر تیغه چند دهانه
single span deep beam	تیر تیغه یک دهانه
bridge	اتصال دادن
bridge	compassplatform : syn
bridge	پل فرماندهی کشتی
bridge	پل فرماندهی
bridge	پل زدن
bridge	دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge	سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge	تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge	استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge	برامدگی بینی
bridge	پل
bridge	سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge	بازی ورق
bridge	جسر
bridge	وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge	پل ساختن
railway bridge	پل راه اهن
maxwell m l bridge	پل ماکسول
natural bridge	پل طبیعی
movable bridge	پل بازشو
movable bridge	پلی که میشودجابجا نمود
skew bridge	پل کج
slab bridge	پل دالو
movable bridge	پل متحرک
measuring bridge	پل اندازه گیری
slab bridge	پل تاوه
navigating bridge	پل ناوبری
maxwell bridge	پل اندازه گیری ماکسول
operating bridge	پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
pontoon bridge	پل موقت
ribbon bridge	پل تاشونده
ribbon bridge	پل کرکرهای
pontoon bridge	پل شناور قایقی
rise of a bridge	خیز طاق پل
road bridge	پل راه
oxygen bridge	پل اکسیژنی
road bridge	راه پل
road bridge	پل خیابان
magnetic bridge	پل رلوکتانس
railroad bridge	پل راه اهن
salt bridge	پل نمک
operating bridge	پل کارگاهی
signal bridge	پل مخابره ناو
signal bridge	پل مخابرات ناو
treadway bridge	پل دوخطه
lift bridge	پلبالارو
lattic-bridge	تیر حمال مشبک
cross that bridge when you come to it <idiom>	[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
bridge of nose	برآمدگیبینی
bridge assembly	برآمدگیسیمها
beam bridge	پلمیلهای
bass bridge	پایهباس
arch bridge	پلقوسدار
lattic-bridge	پل نرده ای
portal bridge	پلدروازهای
bridge finance	وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridge loan	وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
water under the bridge <idiom>	همه چیز عوض شده
cross a bridge before one comes to it <idiom>	درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
treble bridge	پلصدایزیر
transporter bridge	پلانتقال
through arch bridge	پلکمانسراسری
wien bridge	پل وین
wheatstone bridge	مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
the instability of a bridge	نا استواری پل
that bridge has openings	ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
swing bridge	پل نوسان دار
swing bridge	پل گردان
stick bridge	پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
spar bridge	پل ساخته شده ازگرده چوب
spar bridge	پل الواری
the pier of a bridge	پایه پل
compass bridge	قطبنمایعرشهکشتی
weigh bridge	قپان تخت قنطار کش
weatstone bridge	پل ویتستن
truss bridge	پل اسکلت فلزی
truss bridge	پل خرپایی
truss bridge	پل با تیر مشبک
truss bridge	پل دارای اسکلت اهنی
trestle bridge	پل پایه خرپایی
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
draw bridge	پل کششی
cantilever bridge	پل قپانی
cantilever bridge	پل معلق
canal bridge	پل کیالی
canal bridge	پل کانال
bridge shoe	زیره پل
bridge shoe	پاشنه
bridge shoe	پاشنه پل
bridge seat	پاشنه پل
bridge seat	تکیه گاه
bridge rectifier	یکسوکننده بریج
bridge rectifier	یکسو کننده پلوار
cantilever bridge	ستون پل
cantilever bridge	پایه پل
deck of a bridge	کف پل
deck of a bridge	صفحه پل
decade bridge	پل دهگانه
conductivity bridge	پل برق رسانایی
clapper bridge	پل سنگی
chain bridge	پل معلق
chain bridge	پل زنجیری
capacitance bridge	نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
cantilever bridge	پل کنسول
cantilever bridge	پل طرهای
cantilever bridge	پل بازودار
bridge plate	پل بین سکوی بارگیری وخودرو
suspension bridge	پل معلق
bridge pier	پایه پل
bascule bridge	پل باسکولی
bascule bridge	پل قپانی
bascule bridge	پل متحرک
bailey bridge	پل متحرک وموقتی
asses bridge	قضیه حماریه
arched bridge	پل قوسی
arched bridge	پل کمانهای
suspension bridge	پل اویزان
bascule bridge	پل بازشو
bridge escape	فرار از پل
bridge deck	بدنه پل