English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
English Persian
threaded tree درخت پیچ دار
Other Matches
threaded بند کشیده
threaded نخ کشیده
threaded پیچ دار
threaded file فایل نخی
threaded cap کلاهکپیچدار
threaded sleeve غلافپیچدار
threaded rod میلهپیچدار
threaded file پرونده نخی
finely threaded screw پیچفشردهشدهفریف
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
before the tree جلو درخت
the f. of a tree برگهای درخت
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree شجر
tree فرمان TREE
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree قالب کفش چوبه دار
tree بشکل درخت شدن
tree درتنگنا قرا ردادن
tree شاخسار
tree بدرخت پناه بردن
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree مین میکند
tree درخت
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
tree house خانه بالای درخت
tree farm خزانه درخت
tree network شبکه درختی
tree of heaven درخت عرعر
tree diagram نمودار درخت
tree structure ساختاردرختی
tree planting درختکاری
tree sort مرتب کردن درختی
tree structure ساخت درختی
tree structure ساختار درخت
to shin up a tree از درختی بالارفتن
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
shoe tree قالب کفش
smoke tree بوته سماق
sorrel tree ترشک درختی
sorrel tree درخت ترشک
spanning tree درخت پوشا
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
spindle tree اونموس
strawberry tree توت فرنگی درختی
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
summer tree شاه تیر
summer tree حمال
summer tree تیرسردر
the pith of a tree مغز درخت
the root of a tree ریشه درخت
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree surgery تشریح علمی درخت
Deciduous tree درخت برگریز
oak tree درخت بلوط
the foot of the tree پای درخت
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
walnut tree درخت گردو
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
pulm tree درخت نارگیل
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
to lop a tree درختی را آراستن
to prune a tree درختی را آراستن
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
tree traversal تقاطع درختی
unordered tree درخت نامرتب
gum tree درخت صمغ
ornamental tree درختتزئینی
tree frog قورباغهدرختی
tree pruner درختآرا
tree trunk ساقهاصلیدرخت
tree-lined درختکارینشده
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
date tree درخت خرما
lemon tree درخت لیمو
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
crown tree شمع
cross tree رابط عرضی دکلها
cornel tree درخت زغال اخته
coffee tree درخت قهوه
clothes tree چنگک لباس
clothes tree چوب لباسی
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
chocolate tree درخت کاکائو
ebony tree خرماندو
decision tree مسیر تصمیم گیری
gender tree شجره نامه
gallows tree چوبه دار
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
fir tree درخت صنوبر
fig tree درخت انجیر
dragon tree درخت خون سیاووشان
decision tree درخت تصمیم
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
cherry tree درخت گیلاس
chaste tree فلفل بری
chaste tree دل اشوب
apple tree درخت سیب
almond tree درخت بادام
agriot tree چوب چپق
abel tree درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
family tree شجره نامه
family tree نسب نامه
family tree شجره
axle tree میله میان دو چرخ
china tree شالسنجان
box tree درخت شمشاد
boot tree قالب چکمه یا پوتین
binary tree درخت دودوئی
binary tree درخت دودویی
bean tree درخت خرنوب
barren tree درخت بی میوه
balsam tree درخت بلسان
china tree زیتون تلخ
plane tree درخت چنار
genealogical tree شجره نامه
saddle tree قلتاق
mulberry tree درخت توت
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
plum tree درخت الو
mastic tree درخت چاتلنغوش
mastic tree درخت بنه
margosa tree ازاد درخت شالسنجان
margosa tree تلخ
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
margosa tree زیتون
ordered tree درخت مرتب شده
roof tree کش دیرک افقی چادر
roof tree کش بالای شیروانی
ridge tree کش بالای شیروانی
plum tree درخت گوجه
planer tree درخت ازاد
pear tree درخت گلابی
peach tree درخت هلو
parse tree درخت تجزیه
locust tree درخت اقاقیا
in the green tree خوشبخت
in the green tree بخت سبز
in the green tree سرسبز
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
judas tree درخت ارغوان
locus tree درخت اقاقیا
genealogical tree نسب نامه
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
locus tree درخت خرنوب
hat tree کلاه اویز
to chop dowm a tree درختی را انداختن
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
snow ball tree گل بدماغ
wild oriental a tree ارژن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
to snag a tree trunk ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
To tie the horse to the tree. اسب رابدرخت بستن
the tree shoot out brances ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
money does not grow on tree <idiom> پول که علف خرس نیست
Tilia [lime tree] درخت نمدار [زیرفون]
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
house tree person test ازمون خانه- درخت- ادم
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com