English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English Persian
ticket collector's booth باجهتحویلبلیط
Other Matches
ticket collector بلیطجمعکن
booth پاسگاه یادکه موقتی
booth جای ویژه
booth جایگاه رژه
booth سایبان خیمه پاسگاه
booth اطاقک
booth غرفه
telephone booth کیوسک تلفن
telephone booth کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booth اتاقک تلفن
phone booth کیوسکتلفنهمگانی
Drop me by the phone booth. مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
collector کولکتور
collector جاروی الکتریکی جارو
collector راه اب زهکش
collector کلکتور
collector گرد اورنده
collector فراهم اورنده
collector جمع کننده
collector تحصیلدار
the ticket کار شایسته
the ticket کار صحیح
ticket بلیط
ticket ورقه
ticket برچسب برچسب زدن به
ticket بلیط منتشرکردن
ticket اگهی
ticket صورت نامزدهای حزبی
ticket بلیت
ticket بلیط دار کردن
debt collector وصول کننده طلب
debt collector کارگزاروصول طلب
dust collector جمع کننده گرد و خاک
dust collector گردگیر
electron collector الکترود گرداور
gas collector لوله جمع کننده گاز
light collector جمع کننده نور
revenue collector تحصیلدارمالیاتی
revenue collector تحصیلدار پاکار
tax collector تحصیلدار مالیاتی
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
solar collector جمعکنندهانرژیخورشیدی
current collector کلکتور
collector ring منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
collector brush زغال گرداور
collector brush ذغال کلکتور
collector contact اتصال کلکتور
collector current جریان کلکتور
garbage collector زباله روب
collector ditch راه اب زهکش
collector drain زهکش اصلی
collector electrode الکترود کلکتور
collector resistance مقاومت کلکتور
common collector با جریان روب مشترک
collector terminal ترمینال کلکتور
collector rings حلقههای لغزان
admittance ticket بلیطورودی
meal ticket وسیلهی امرار معاش
outside ticket pocket جیبکوچکبیرونی
ticket counter جایگاهبلیط
ticket control کنترلبلیط
return ticket بلیط دوسره
big ticket گران قیمت
meal ticket بلیط غذا
parking ticket جریمهبدلیلپارکغیرقانونی
season ticket بلیط فصلی
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
ticket office باجه بلیت فروشی
Where is the ticket office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
ticket office باجه فروش بلیت
return ticket بلیط رفت و برگشت
meal ticket راه کار و کاسبی
meal ticket ممر درآمد
meal ticket کوپن غذا
commutation ticket بلیط با تخفیف
second class ticket بلیت درجه دوم
show him your ticket بلیط خودرا باو نشان دهید
show your ticket to him بلیط خودراباونشان دهید
straight ticket اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
this ticket admits one با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
ticket of leave سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
ticket office محل فروش بلیت
ticket office باجه
ticket punch بلیت سوراخ کن
trip ticket بلیط مسافرت
trip ticket برگه اجازه مسافرت
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
big ticket با ارزش
common collector circuit مدار کلکتور مشترک
collector saturation voltage ولتاژ اشباع کلکتور
How long is the ticket valid? بلیت تا کی اعتبار دارد؟
flat-plate solar collector سطحجذبکنندهانرژیخورشیدی
collector emitter, leakage current جریان نشستی کلکتور- امیتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com