Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (2 milliseconds)
English
Persian
ticket punch
بلیت سوراخ کن
Other Matches
ticket
صورت نامزدهای حزبی
ticket
بلیت
the ticket
کار صحیح
ticket
بلیط دار کردن
ticket
بلیط منتشرکردن
ticket
اگهی
ticket
برچسب برچسب زدن به
ticket
ورقه
ticket
بلیط
the ticket
کار شایسته
meal ticket
بلیط غذا
ticket office
باجه
commutation ticket
بلیط با تخفیف
ticket office
محل فروش بلیت
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
second class ticket
بلیت درجه دوم
big ticket
با ارزش
big ticket
گران قیمت
show him your ticket
بلیط خودرا باو نشان دهید
admittance ticket
بلیطورودی
return ticket
بلیط دوسره
season ticket
بلیط فصلی
show your ticket to him
بلیط خودراباونشان دهید
straight ticket
اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
trip ticket
بلیط مسافرت
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
ticket collector
بلیطجمعکن
ticket control
کنترلبلیط
parking ticket
جریمهبدلیلپارکغیرقانونی
split ticket
<idiom>
انتخاب افراد سیاسی برای رای
ticket office
باجه بلیت فروشی
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
A ticket to Bath, please.
لطفا یک بلیت به شهر باته.
ticket office
باجه فروش بلیت
outside ticket pocket
جیبکوچکبیرونی
return ticket
بلیط رفت و برگشت
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
ticket counter
جایگاهبلیط
meal ticket
کوپن غذا
meal ticket
ممر درآمد
meal ticket
راه کار و کاسبی
meal ticket
وسیلهی امرار معاش
ticket collector's booth
باجهتحویلبلیط
How long is the ticket valid?
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
y punch
سوراخ کارت ستونی .
zero punch
سوراخ صفر
x punch
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
punch-up
بزن بزن
punch
وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punch-up
زد و خورد
punch-up
کتک کاری
punch
ضربت مشت قوت
punch
مهر کردن سوراخ
punch
مهر
punch
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch
سوراخ ایجاد کردن
punch
وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punch
توپ را با مشت زدن
punch
ضربه با مشت
punch
بخشی از نوار کاغذی که حاوی سوراخهایی برای نمایش داده است
punch
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
punch
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch
سوراخ کن
punch
سوراخ کردن
punch
پهلوان کچل
punch
پانچ
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punch
کوتاه قطور
punch
مشت
punch
استامپ
punch
مشت زدن بر
punch
منگنه کردن سوراخ کردن
punch
منگنه
punch line
لب مطلب
to punch a hole in
سوراخ کردن
zone punch
سوراخ دسته بندی
wad punch
سنبه
twelve punch
منگنه سطر دوازدهم
twelve punch
سوراخ سطر دوازدهم
calculating punch
پانچ محاسباتی
punch and pattern
سوراخوحککردن
You beat me to the punch.
تو از من سریعتر بودی.
paper punch
کاغذسوراخکن
To punch . To box .
مشت زدن
He has a strong punch.
ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
punch ball
گلابی تمرین بوکس
punch hole
گودالسوراخ
punch-ups
زد و خورد
punch-ups
بزن بزن
punch-ups
کتک کاری
punch-drunk
گیجی
punch-drunk
سر بههوایی
punch-drunk
مشت مستی
punch line
جمله اساسی واصلی
center punch
مرکز سوراخ
gang punch
منگنه گروهی
kindey punch
ضربه خطا به پشت
lever punch
منگنه اهرمی
milk punch
مشروبات مخلوط با شیر وقند
multiple punch
منگنه چندگانه
numeric punch
منگنه عددی
hollow punch
سمبه منگنه
printing punch
منگنه کن با قابلیت چاپ
gang punch
منگنه دسته جمعی
eleven punch
سوراخ ردیف یازدهم
center punch
مرکز منگنه
chadless punch
منگنه بی خرده کاغذ
center punch
سنبه نشان
control punch
منگنه کنترلی
control punch
پانچ کنترلی
digit punch
منگنه رقمی
card punch
دستگاه کارت منگنه
draw punch
منگنه کششی
pull a punch
در موقع ضربه دست را کشیدن
card punch
کارت منگنه کن
punch card
برگ منگنه
punch room
اطاق منگنه زنی
punch the ball
مشت کردن دروازه بان
reproducting punch
منگنه تولید شده
reproducting punch
منگنه تجدیدشده
as ptoud as punch
بسیار متکبر و از خود راضی
punch-lines
جمله اساسی واصلی
punch-lines
لب مطلب
sunday punch
کاراترین ضربه در بوکس
tape punch
نوار منگنه کن
double punch
منگنه مضاعف
punch press
پرس منگنه
punch-line
جمله اساسی واصلی
punch card
کارت منگنه
punch down block
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
punch-line
لب مطلب
punch plier
انبر منگنه کاری
punch position
موضع منگنه
punch position
محل منگنه
Punch and Judy show
نمایش خیمه شب بازی
to punch in
[American E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to punch out
[American E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
Punch and Judy shows
نمایش خیمه شب بازی
beat someone to the punch (draw)
<idiom>
قبل از هرکسی کاری را انجام دادن
paper tape punch
منگنه کن نوار کاغذی
punch paper tape
نوار کاغذی منگنه
punch card machine
ماشین کارت منگنه
paper tape punch
منگنه نوار کاغذی
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
oval faced chaser punch
قلم خوشه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com