English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
tidal traffic امد و شد ناقرینه
tidal traffic شد امدنابرابر
Other Matches
tidal جزر و مدی
tidal کشندی
tidal river رودخانهای که اب دریادرنزدیکی دهانه ان طغیان میکند
tidal sluice مجرای کنترل کننده جزر و مد
tidal range دامنه جذر و مد دریایی
tidal stream current tidal
tidal prism اب ورودی و خروجی جذر ومد یا کشند دریایی
tidal tables جداول مشخصات جذر و مددریا
tidal volume حجم جاری
tidal waves امواج جزرومدی
tidal wave موج کشند
tidal wave سیلاب دریایی
tidal waves موجهای پس از زمین لرزه
tidal wave امواج جذر و مدی
tidal predictions پیش بینی جذر و مد
tidal bore موج جذر و مدی
tidal current جریان جذر و مدی
tidal current stream tidal: syn
tidal current جریان کشندی
tidal current جریان جزر و مدی
tidal wave پندام
tidal data دادههای کشندی
tidal flats زمینهای ابگیر
tidal flats اراضی جزرومدی
tidal bench mark شاخص جزر و مد
tidal bench mark انگپایه کشندی
tidal mud deposits گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
tidal power plant کارگاهقدرتجزرومد
tidal current chart نقشه جریان کشندها
traffic شد وامد
through traffic ترافیک ترانزیتی
two-way traffic محلعبوردوطرفه
through traffic امد و رفت ترانزیتی
through traffic شد امد ترانزیتی
traffic ترافیک
through traffic عبور یکسره
one-way traffic عبوریکطرفه
traffic امد وشد رفت وامد
traffic تجمع مدافعان
traffic تجارت
traffic مبادله کالا
traffic حرکت سیر
traffic گذشتن
traffic نقل
traffic تجارت هدایت شده
traffic امد و شد حمل و نقل
traffic مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic تجارت غیرقانونی
traffic رفت و امد وسایل نقلیه
traffic عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic داد وستدارتباط کسب
traffic کالا
traffic مخابره
traffic امد وشدکردن
traffic تردد کردن
traffic امد و رفت
traffic عبور و مرور
traffic رفت و امد
traffic امد و شد
traffic داده پیام دریافتی
traffic نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic انتقال دریانوردی
traffic volume بار شد و امد
traffic sign تابلو نشانه گذاری
traffic sign لوحه نشانه گذاری
traffic sign تابلو علایم
traffic circles دایرهی یک طرفه
merging traffic ترافیکخیابانفرعیاتوبان
traffic release ساعت عبور ازاد خودروها
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic peak تیزه شد امد
traffic peak حداکثر عبور و مرور
traffic sign علامت عبور و مرور
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
transit traffic عبور ترانزیتی
traffic volume حجم امد و شد
traffic stud گلمیخ چهارگوش
traffic stud سنگ راه
traffic stream جریان رفت و امد
traffic stream جریان امد و شد
traffic signal نشانه روشن
traffic circle دایرهی یک طرفه
traffic signal چراغ راهنمایی
to regulate the traffic [جریان] ترافیک را کنترل کرن
to be closed to [all] traffic برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
to open something to [the] traffic چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
The traffic is heavy. ترافیک سنگین است.
There is heavy traffic. ترافیک سنگین است.
moving traffic ترافیک در حال حرکت
traffic lane یک خط جاده برای یک مسیر
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
street traffic ترافیک [جاده]
street traffic رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
turning traffic ترافیک پیچ دار
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
heavy traffic ترافیک سنگین
air traffic رفت و آمد هواپیمایی
traffic designer نقشه کش رفت و امد
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
traffic warden فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
traffic jam ترافیکوراهبندانسنگین
dense traffic ترافیک سنگین
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
incoming traffic جاده وسایل که می آیند
outgoing traffic جاده به راستای بیرونی
traffic congestion راهبندان سنگین
stop-and-go traffic ترافیک سپر به سپر
traffic lanes خطترافیک
traffic paint خط کشی راه
bus traffic رفت و امد اتوبوسها
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
traffic light چراغ راهنمایی
inbound traffic مسیر خارج از کشور
induced traffic ترافیک القایی
local traffic رفت و امد محلی
motor traffic رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor traffic رفت و امداتومبیلها
public traffic رفت و امد همگانی
railway traffic امد و شد راه اهن
railway traffic عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
road traffic رفت و امد خیابان
road traffic ترافیک جاده ترافیک خیابان
traffic lights چراغ راهنمایی
gyratory traffic شد امدچرخشی
bus traffic عبور و مرور اتوبوسها
airfield traffic عبورو مرور در فرودگاه
airfield traffic عبور و مرور فرودگاه
density of traffic تراکم رفت و امد
density of traffic تراکم ترافیک
density of traffic پر پشتی امد و شد
container traffic تراکم حمل و نقل کانتینرها
eligible traffic عبور و مرور مجاز
eligible traffic حد عبورمجاز مسیرها
freight traffic رفت و امد بار
generated traffic شد امد ایجادی
gyratory traffic امد و شد چرخنده
road traffic امد وشد خیابان
telecommunication traffic ترافیک ارتباطات
traffic lane خط شد امد
traffic density تکاشف عبور و مرور
traffic flow کشش ترافیک
traffic density تراکم عبور و مرور
traffic density شدت عبور و مرور
traffic density تراکم امد و شد
traffic density فشار امد وشد
traffic density سنگینی شد امد
traffic density پرپشتی شد امد
traffic flow کشش عبور ومرور
traffic induit ترافیک القایی
traffic induit شد امد القایی
traffic intensity شدت عبور و مرور
traffic island بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
traffic lane مسیر عبور و مرور
traffic cut گره شد امد
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
traffic control کنترل عبور و مرور
traffic control کنترل ترافیک
traffic control کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
telephone traffic ترافیک تلفنی
telecommunication traffic ترافیک مخابرات
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
goods traffic [British E] حمل و نقل بار
airport traffic area منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
rush-hour traffic ساعت شلوغی ترافیک
traffic on public roads رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
broken traffic line خط چین برای امد و شد
broken traffic line خط گسسته برای امد و شد
to regulate the flow of traffic [جریان] ترافیک را کنترل کرن
commercial road traffic ترافیک جاده تجاری
air traffic section قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
goods traffic [British E] رفت و آمد بار
air-traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
rush-hour traffic وقت شلوغ رفت و آمد
traffic on public roads ترافیک [جاده]
air traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
a low-traffic road خیابان کم رفت و آمد
daylight traffic line خط منع ایاب ذهاب روزانه
domestic air traffic خطوط هوایی داخلی
domestic air traffic رفت وامد هواپیماهای داخلی
high speed traffic ترافیک سریع
high speed traffic رفت و امدسریع
high speed traffic امد شد سریع
piggy back traffic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
road traffic offences جرائم راهنمایی و رانندگی
traffic signals ahead چراغراهنمایپیشرواست
telephone traffic recorder ثبات ترافیک
continuous traffic line خط پیوسته امد و شد
to bring traffic to a standstill ترافیک را متوقف کردن
to block [hold up] (the) traffic جلوی رفت و آمد را گرفتن
to obstruct [tie up] (the) traffic مانع ترافیک شدن
to obstruct [tie up] (the) traffic رفت و آمد را سد کردن
continuous traffic line خط پر امد و شد
to block [hold up] (the) traffic ترافیک را نگه داشتن
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
Turn left at the traffic lights. از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com