Dictiornary-Farsi | tiger press | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 191 (9 milliseconds)

English	Persian
tiger press	حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست


Other Matches

tiger	ببر
tiger	پلنگ
tiger	نوعی هواپیمای تک موتوره سوپرسونیک جت دریایی
tiger lily	سوسن بلند اسیایی
state tiger	در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
tiger balance	بالانس ببر
tiger cat	گربه وحشی
paper tiger	پهلوان پنبه
paper tiger	ببر کاغذی
deer tiger	یکجور یوز امریکایی
tiger cat	ببر
tiger moth	پروانه درشت اندام ودراز بال
press	قفسه
press	فشار دادن با انگشتان
press up	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press-up	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press	فشار
in the press	تحت طبع
in the press	زیر چاپ
to press up	سوی بالافشار دادن
to press up	با فشار بالابردن
press	قاب راکت تنیس
press	تاکتیک دفاعی فشرده
press	ماشین چاپ
press	مطبوعات جراید
press	دادن
press	وارداوردن
press	فشردن زور دادن
press	دستگاه فشار
press	عامل موثر
press	ازدحام کردن اتوزدن
press	دستگاه پرس
press	ماشین فشار
press	چاپ فشار
press	فشار روی دفاع
press	جمعیت
press	فشاراوردن
press	عصاره گرفتن
press	فشردن
press	له کردن
press	فشار دادن
press	مطبعه
press	بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
press	ازدحام
press	مطبوعات
press	چاپ
screw press	قید
rolling press	الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
press part	بخش فشرده
press vice	منگنه
need press theory	نظریه نیاز- فشار
punch press	پرس منگنه
punching press	پرس سوراخ کننده
screw press	منگنه
press mark	علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
press law	قانون مطبوعات
press key	تکمه فشاری
oil press	دستگاه عصاری
percussion press	پرس ضربهای
plate press	پرس صفحه باتری
press agent	مامور اگهی و تبلیغ
press attache	وابسته مطبوعاتی
press bed	بخش زیرین پرس
press board	مقوای فشرده
press campaign	مبارزه مطبوعاتی
pneumatic press	پرس بادی
press cast	ریختن تحت فشار
press casting	ریخته گری فشاری
press fit	پرس شده
press gallery	جای ویژه مخبرین جراید درمجلس
press gallery	لژ نمایندگان مطبوعات
press hot	فشردن گرم
press brake	پرس خمشی
oil press	چرخ روغن گیری
sewing press	ماشین کتابدوزی
solids press down	دج ها سوی پایین فشار می اورند
press corps	گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند
press cutting	برش دهنده فشاری
press officer	سخنگوییکارگانیاموسسه
stop press	خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
To press ones luck .	لگد به بخت خود زدن
to press charges against someone	ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
in the press conference	در مصاحبه مطبوعاتی
yellow press	مطبوعات جنجالی
to press ahead with	با زور ادامه دادن
press report	گزارش خبری
press wheel	چرخفشار
press chamber	حفرهفشار
solids press down	اجسام جامد سوی
straightening press	پرس مستقیم کنی
to press against any thing	بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
to press back	با فشار عقب بردن
to press for an answer	با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to press the button	دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
to send to the press	برای چاپ فرستادن
treadle press	ماشین چاپ پایی
wine press	چرخشت
etching press	ماشینچاپقلمزن
garlic press	سیرخودکن
pollen press	فشارگرده
press bar	دستهفشار
cabbaging press	پرس هیدرولیک
press-gangs	دسته مامور جلب مشمولین
press-ganging	دسته مامور جلب مشمولین
drawing press	پرس کششی
drill press	متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
drill press	دستگاه مته
press-ganged	دسته مامور جلب مشمولین
drop press	پتک خودکار اهنگری
press-gang	دسته مامور جلب مشمولین
extrusion press	اشترانق پرسه
filter press	صافی فشاری
folding press	پرس خم کاری
hydrostatic press	منگنه ابی
press conference	مصاحبه مطبوعاتی
press conferences	مصاحبه مطبوعاتی
clean and press	حرکت پرس وزنه برداری
briquetting press	پرس متعادل یا بالینگ پرس
clothes press	گنجه جا رختی
bench press	پرس میزی
copying press	منگنه سوادبرداری
crank press	پرس کششی اهرم
cutting press	پرس قطع کننده [مهندسی]
baling press	پرس متعادل
baling press	بالینگ پرس
die press	فشردن
c frame press	پرس با قالب "سی " شکل
forging press	پرس چکش کاری
press gangs	دسته مامور جلب مشمولین
hot press	پرس کردن گرم
hot press	منگنه ماشین اهار
power press	پرس
hot press	مهره
mechanical press	پرس
liberty of the press	ازادی مطبوعات
printing press	ماشین چاپ
lithographic press	چاپزغالی
press release	مطلب مطبوعاتی
legg press	تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
press releases	مطلب مطبوعاتی
letter press	مواد چاپی
gutter press	نگارش هایامطبوعات پست
moulding press	منگنه
press gang	دسته مامور جلب مشمولین
freedom of the press	ازادی مطبوعات
freedom of the press	ازادی نگارش
press boxes	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press box	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
hot press	اهار زدن
hydraulic press	پرس هیدرولیکی
hot press	برق انداختن
hot press	جلادادن
press-ups	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
hot press	مهره کشیدن
letter press	نوشته وابسته به عکسها
press campaingn or stunt	مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
beam bending press	پرس خم کننده میله
pressing: standing press	پایهفشار
multi stage press	پرس چند طبقه
Press the elevator button.	تکمه آسانسور رافشار بدهید
press (push) one's luck <idiom>	به شانس بستگی داد
air operated press	پرس بادی پنوماتیکی
power press extrusion	طریقه اشترانق پرس
drill press vise	گیره ماشینی
drop forging press	پرس اهنگری حدیدهای
rotating table press	پرس مدور
press of sail or canvas	ان مقداربادبان که باد اجازه دهد
press of sail or canvas	بادبان بفراخور باد
gap frame press	پرس "سی " شکل
hand screw press	پرس پیحی دستی
press copy book	دفتر کپیه
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
i gave it a slight press	انرا کمی فشار دادم
double action press	پرس دو واکنشی
stretch press die	قالب انبساطی
the press of modern life	فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
column screw press	پرس پیچی ستونی
concrete tile press	پرس صفحهای بتن
dial feed press	پرس میزی گردان
dial feed press	پرس رولور
to correct yhe press	چیز چاپ شده غلط گیری کردن
die stamping press	پرس حدیده
die stamping press	پرس قالب گیری حدیدهای
double accentric press	پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل
four column friction screw press	پرس اصطکاکی چهار ستونی
double action drawing press	پرس کششی دوکاره
vincent friction screw press	پرس وینسنت
double action cam drawing press	پرس کششی دو واکنشی
to push your luck [British English] to press your luck [American English]	زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
backing: backing press	پرسپشتیبان