English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
time flutter اختلال زمانی
Other Matches
flutter بال و پر زنی
to be in a flutter سراسیمه یا اشفته بودن
flutter حرکت سراسیمه
flutter کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter لرزش
flutter سراسیمه بودن لرزاندن
flutter در اهتزازبودن
flutter لرزیدن
flutter بال زنی دسته جمعی
flutter لرزش اهتزاز
flutter بال بال زدن
to put in a flutter اشفته کردن
to make a flutter جنبیدن
to make a flutter خودنمایی کردن
to put in a flutter سراسیمه کردن
flutter kick ضربه پا در کرال
flutter kick حرکت شلاقی پاها در شنا
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . وقتش که شد خبر میکنم
Once upon a time . یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
about time <idiom> زودتراز اینها
all the time <idiom> به طور مکرر
do time <idiom> مدتی درزندان بودن
for the time being <idiom> برای مدتی
from time to time <idiom> گاهگاهی
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
even time دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
down time زمان توقف
At the same time . درعین حال
One by one . One at a time . یک یک ( یکی یکی )
down time مرگ
down time زمان تلف
What time is it?What time do you have? ساعت چند است
down time زمان بیکاری
down time وقفه
since that time. thereafter. ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
down time مدت از کار افتادگی
Our time is up . وقت تمام است
down time زمان تلفن شده
have a time <idiom> زمان خوبی داشتن
take your time عجله نکن
time will tell در آینده معلوم می شود
behind time بی موقع
behind time دیر
at the same time در عین حال
at the same time در ان واحد
at the same time ضمنا"
It's time وقتش رسیده که
at a specified time در وقت معین یا معلوم
against time رکوردگیری
against time تایم گیری
There is still time before I go. هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
at this time <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
time out <idiom> پایان وقت
keep time <idiom> زمان صحیح رانشان دادن
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
on time <idiom> سرساعت
take off (time) <idiom> سرکار حاضر نشدن
take one's time <idiom> انجام کاری بدون عجله
time after time <idiom> مکررا
while away the time <idiom> زمان خوشی را گذراندن
in no time <idiom> سریعا ،بزودی
in time <idiom> قبل از ساعت مقرر
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
at another time در زمان دیگری
There is yet time. هنوز وقت هست.
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
she is near her time وقت زاییدنش نزدیک است
once upon a time روزگاری
once upon a time روزی
on time مدت دار
old time قدیمی
off time مرخصی
off time وقت ازاد
mean time ساعت متوسط
mean time زمان متوسط
many a time بارها
many a time چندین بار
to d. a way one's time وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
to keep time موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
to know the time of d هوشیاربودن
once upon a time یکی بودیکی نبود
one at a time یکی یکی
out of time بیموقع
some time یک وقتی
some time مدتی
some time or other یک وقتی
some time or other یک روزی
specified time وقت معین
there is a time for everything هرکاری وقتی
there is a time for everything دارد
time and again چندین بار
time and again بکرات
time in ادامه بازی پس از توقف
time is up وقت گذشت
out of time بیجا
out of time بیگاه
to know the time of d اگاه بودن
just in time روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
all-time بیسابقه
all-time بالا یا پایینترین حد
from this time forth ازاین ببعد
from this time forth زین سپس
from this time forth ازاین پس
for the time being عجالت
one-time پیشین
one-time قبلی
one-time سابق
f. time روزهای تعطیل دادگاه
four-four time چهارهچهارم
three-four time نت
two-two time نتدودوم
from time to time گاه گاهی
from time to time هرچندوقت یکبار
all-time همیشگی
just in time درست بموقع
it is time i was going وقت رفتن من رسیده است
in time بجا
in time بموقع
in the time to come اینده
in the time to come در
in the mean time ضمنا
two time دو حرکت ساده
i time time Instruction
up time زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
what time is it? چه ساعتی است
what is the time? چه ساعتی است
what is the time? وقت چیست
in no time خیلی زود
time out مهلت
time فرصت
for the first [last] time برای اولین [آخرین] بار
time زمان
time وقت
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
What have you been up to this time? حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
any time <adv.> درهمه اوقات
time مدت
time وقت معین کردن
at any time <adv.> درهمه اوقات
any time <adv.> همیشه
time گاه
time عهد
time تایم
time زمانه
time ایام
time TIفرمان E
time اندازه گیری زمان یک عملیات
time زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time [s] <adv.> دفعه
time هنگام
time زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time ثیر قرار میدهد
time روزگار
time مدروز
at any time <adv.> همیشه
time ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time out ساعت غیبت کارگر
time ساعتی
time 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time out وقفه فاصله
time out ایست
time سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time out تایم
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time [s] <adv.> بار
at any time <adv.> هر بار
time فرصت موقع
time دفعه وقت چیزی رامعین کردن
any time <adv.> هر بار
time خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time متقارن ساختن
time فرصت مجال
time مرورزمان را ثبت کردن
time زمانی موقعی
time وقت قرار دادن برای
time به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time sampling نمونه گیری زمانی
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
time saver گاه اندوز
time saver صرفه جویی کننده در وقت
time on target اتش زمان روی هدف
time schedule برنامه زمانی
time on target زمان روی هدف
time score نمره زمانی
time sense حس زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time on target زره
time quantum ذره زمانی
time orderly نگهبان اعلام ساعت
time perception ادراک زمان
time policy بیمه نامه مدت دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com