Dictiornary-Farsi | to be glad for somebody's sake | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 53 (4 milliseconds)

English	Persian
to be glad for somebody's sake	در شادی کسی سهیم شدن


Other Matches

For Gods sake!For heavens sake.	بخاطر خدا ( برای خاطر خدا )
glad	خرسند
I am glad to see you up and about.	خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
I'm glad he's gone.	خوشحالم که او رفته.
I'm glad I could help.	خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
glad	خوشحال
glad	خوشنود
glad	مسرور
glad	شاد خوشرو
glad tidings	خبر خوش نوید
glad tidings	مژده
glad-rags	لباس پلو خوری
glad-rags	پوشاک عالی
glad hand <idiom>	بااهمییت برخورد کردن
glad hand	درود گرم
glad hand	خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
be glad to see the back of <idiom>	[خوشحال شدن از رفتن کسی‌]
glad tidings	بشارت
I am very glad to have made your acquaintance.	از آشنایی با شما بسیار خوشوقت شدم
i did it only for your sake	برای خاطر شما این کار راکردم و بس
For your sake .	محض خاطر شما
sake	خاطر
i did it only for your sake	تنها به خاطرشما این کار را کردم
for his sake	برای خاطر او
for a sake	برای حفظ فاهر
for his sake	به خاطر او
but for your sake	محض خاطرش
sake	بمنظور
sake	جهت برای
sake	دلیل
sake	منظور
for brevity's sake	از بهر کوتاه کردن مطلب
for brevity's sake	از لحاظ اختصار
He did it for the sake of his family .	محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
for brevity's sake	برای اختصار
for the sake of money	بواسطه پول
for god's sake	برای خاطر خدا
for god's sake	از برای خدا
for the sake of money	پول
for the sake of money	برای
for pity's sake	خدا را مرحمه
for pity's sake	برای خاطر خدا
for mercy sake	برای خاطر خدا
for the sake of precaution	برای احتیاط
for good's sake	بخاطر خدا
for god's sake	تو را به خدا !
for god's sake	از بهر خدا
For goodness sake ,how do I know?	بابا من چه می دانم ؟
For petes sake , come early .	با لا غیرتا" زود بیا
He helped me for my fathers sake.	بخاطر پدرم به من کمک کنید
To keep up appearances. For forms sake.	برای حفظ ظاهر( آبرو)
For Gods ( goodness , pitys , meucys ) sake .	محض خاطر خدا