Dictiornary-Farsi | to block a passage | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
to block a passage	مسدود کردن یک راه


Other Matches

passage way	گذرگاه
passage	سرسرا
passage	انقضا
passage	عبور سفر
passage	دریا کرایه
passage	عبارت فقره
passage	انتقال از حالتی به حالت دیگر
passage	معبر
passage	ممر
right of passage	حق عبور
passage way	راهرو
passage	راه
passage	دالان
passage	راه عبور
passage	پاساژ راهرو
passage	حق عبور
passage	عبور
passage	گذر
passage	سپری شدن
passage	انقضاء
passage	سفردریا راهرو
passage	گذرگاه
passage	تصویب قطعه
passage	تیمچه
passage	راهرو
passage	رویداد کارکردن مزاج
passage	عبارت منتخبه از یک کتاب
passage	نقل قول
passage	اجازه عبور
passage of lines	عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
purple passage	نوشته اراسته به صنایع بدیعی
apogee passage	اوجعبور
rites of passage	مناسک گذر
innocent passage	عبور بدون ضرر
to fret a passage	راهی رابوسیله سایش بازکردن
to fret a passage	رخنه کردن
back passage	راستروده
we had a stormy passage	یک سفر طوفانی داشتیم
bird of passage	مرغ مهاجر
bird of passage	شخص مهاجر وخانه بدوش
birds of passage	مرغان مهاجریا مسافر
auditory passage	مجرای گوش [کالبد شناسی بدن انسان]
With passage of time .	با گذشت زمان
safe passage	مجوزعبور مجوزترددمطمئن
back passage	مقعد
passage of lines	عبور از خط
current passage	عبور جریان
passage at arms	نبرد مواقعه
passage at arms	پیکار
passage at arms	زدو خورد
oil passage	عبور روغن
exhaust passage	گذرگاه خروجی
meridian passage	گذر ازدایره نیمروز transit,culminate : syn
meridian passage	گذرنصف النهاری
it is a passage from gulistan	اقتباس از گلستان است
it is a passage from gulistan	فقره یا عبارتی از گلستان است
passage money	کرایه
passage money	کرایه مسافر
passage money	خوراک
passage of arms	زد و خورد
passage of arms	جنگ
passage of arms	رزم
passage of arms	نبرد
passage money	معاش کردن
passage money	تاکردن
passage money	راه
passage money	غذا
innocent passage	مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
single passage crusher	سنگ شکن یک طبقه
A passage frome the book of gulistan.	عبارتی از کتاب گلستان
block	دفاع در مقابل ابشار
block	یک دستگاه ساختمان
block	توده
block	قطعه زمین
block	پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block	مانع شدن
block	سد قالب
block	قرقره طناب خور
block	بلوک سیمانی
the block	مردن بوسیله گردن زنی
self block	خودبندی
v block	گونیای جناقی
block out	جاسازی
block	سدکردن غیرمجاز حریف
block	دفاع
block	سد کردن خطا
block	اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block	پارازیت
block	کنده مانع ورادع
block	بلوک
block	جعبه قرقره
block	سد
block	انسداد
block	بنداوردن
block	قطعه
block	بستن مسدود کردن
block	مانع شدن از بازداشتن
block	کنده
block	قرقره
block	مانع
block	منطقه
block	وقفه
block	توده قلنبه
block	قالب کردن
block	سد کردن
on the block <idiom>	فروخته شده
block	تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block	یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block	توقف رویدادن چیزی
block	بندال
block	بلوک ساختن
block	فراکسیون
block	بلاک
block	مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block	قالب ریختن
block	مسدودکردن
plummer block	کنده محور
punch down block	وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
pully block	قرقره مرکب
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
pierce the block	شکافتن دفاع
power block	سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
plummer block	کنده شفت
keel block	تیر حمالی که به کشش کارمیکند
knock one's block off <idiom>	خیلی سخت به کسی صدمه زدن
pierce the block	ابشار محکم غیرقابل دفاع
chip off the old block <idiom>	(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
cluster-block	چندین طبقه آپارتمان
input block	واحد ورودی
input block	بلاک ورودی
to walk around the block	دور بلوک خیابان راه رفتن
leg block and under over	فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
nerve block	وقفه عصبی
nested block	بلوک تو در تو
block-cornice	قرنیز بلوکی
offensive block	دفاع تهاجمی
one man block	تک دفاع
key-block	سنگ تاج
three man block	دفاع سه نفره
breeze-block	خاکه زغال نیمه سوز
block-plan	نقشه اولیه ساختمان
block-house	دژ چوبی
block-capital	سرستون بالشتکی
radium block	بلوک شعاعی
crown block	قرقرهراس
wood block	قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
hoisting block	گیرهجرثقیل
pin block	بخشسوزنی
two man block	دفاع دونفره
pulley block	کلیدسایهروشن
tension block	کششقرقره
travelling block	بستانتقال
to block out an inage	دراوردن یک تصویردرذهن
to block out an inage	طرح کردن یک فکر
block and tackle	طناب و قرقره
block and tackle	قرقره و زنجیر
anchorage block	بستلنگرگاه
chock-a-block	به هم چپیده
chock-a-block	مملو
chock-a-block	کیپ
chock-a-block	پر
chock-a-block	بالا کشیده
chock-a-block	کاملا افراشته
chock-a-block	خفت
earth block	پلاکزمینی
to block a hat	قالب کردن یک کلاه
to block a ball	نگهداشتن توپ در بازی
title block	قسمت عنوان نامه
spike over the block	ابشار از بالای دفاع
snatch block	قرقره پران
snatch block	قرقره فلزی چفت دار
block vote	رایفردیبهگروهی
shoulder block	سد کردن حریف با ضربه شانه
chock-a-block	کاملا کشیده
breeze-block	آجرسیمانی
tower block	ساختمانبرجمانند
starting block	سکوی شروع
starting block	تخته استارت
title block	قسمت مربوط به درج اطلاعات
block capitals	حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
tail block	قلاب عقب هواپیما
tail block	قرقره طناب دار
tackle block	دستگاه قرقره جرثقیل
swivel block	قرقره گردان
swage block	قالب سوراخ سوراخ
storage block	بلوک ذخیره
stone block	قالبسنگ
radius block	بلوک شعاعی
block structure	ساخت کندهای
block letter	حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
block letter	چاپ نوعی حروف چوبی وبزرگ
block length	طول کندهای طول بلاک
block length	درازای بلوک طول بلوک
block length	درازای کنده
block house	موضع مستحکم
block heel	نعلبند پاشنه اسب
block header	سر بلوک
block graphics	نگاره سازی بلوک
block gap	gap interrecord شکاف بین بلاک
block gap	شکاف بین کندهای

to block a passage

مسدود کردن یک راه