English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
to chop logic منطق بافتن
Other Matches
chop کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
chop ریز ریز کردن
to chop out درسطح پدیدارشدن
chop بریدن
chop جداکردن
chop شکستن
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chop زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
chop کات کشیدن
chop گام کوتاه
chop ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chop ضربه پیچشی
chop ضربه بریده
chop کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
to chop f. ریزریزکردن
chop گوشت کتلت
chop گوشت دنده
to chop up ریزریزکردن
chop پاس بریده
to chop something off بریدن چیزی
to chop something off زدن چیزی
to chop out بیرون امدن
to chop something off قطع کردن چیزی
to chop up قیمه کردن
to chop in دخالت درگفتگوکردن
chop house رستوران
chop house خوراک خانه
to chip [to chop off] لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
to chop fine ریزریزکردن
chop suey چاپ سویی
to chop back ناگهان تغییرجهت دادن
to chop and change پیوسته تغییررای دادن
to chop meat گوشت خردکردن یاقیمه کدرن
mutton chop دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
french chop گوشت دنده
to chop and change دو دل بودن
to chop off somebody's head سر کسی را بریدن
binary chop جستجوی دودویی
to chop dowm a tree درختی را انداختن
logic مراحل و تصمیمات و ارتباطات
logic تخته مدار چاپ شده حاوی دروازههای منط قی دودویی و نه قط عات آنالوگ
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
logic قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
logic نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
logic مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
logic مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
logic دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
logic مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
logic نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logic ولتاژ نمایش وضعیت منط قی مشخص .
logic دانش تفکرات و دلایل
logic سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
logic ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
logic منطق ریاضی
logic زبان ریاضی
logic استدلال
logic برهان
logic منطق
logic لاجیک
logic منطقی
logic ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
logic variable متغیر منطقی
mathematical logic منطق ریاضی
propositional logic منطق گزارهای
positive logic منطق مثبت
negative logic منطق منفی
n level logic منطق N سطحی
logic theory نظریه منطقی
logic symbol نماد منطقی
logic switch گزینه منطقی
logic sum مجموع منطقی
logic shift تغییر مکان منطقی
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
logic symbol علامت منطقی
logic theorist نظریه پرداز منطقی
logic unit واحد منطقی
sequential logic منطق ترتیبی
mathematical logic منطق ریاضی [ریاضی]
formal logic منطق صوری [منطق]
structural logic منطق ساختی
two level logic منطق دوسطحی
logic diagram نمودار منطقی
threshold logic منطق استانهای
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
symbolic logic زبان علایم یاعلامتی
symbolic logic منطق سمبلیک
symbolic logic منطق رمزی
symbolic logic منطق نمادی
shared logic منطق اشتراک
logic array ارایه منطقی
hardwired logic تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
logic add جمع منطقی
logic analysis تحلیل منطقی
logic analyzer تحلیل کننده منطقی
fuzzy logic منطق نامعلوم
logic board تخته منطقی
logic board برد منطقی
logic card کارت منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
fuzzy logic نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
formmal logic منطق صوری
boolean logic منطق بولی
affective logic منطق عاطفی
computer logic منطق کامپیوتر
control logic منطق کنترل
fluid logic منطق سیلانی
formal logic منطق مجرد
formal logic منطق رمزی
formal logic منطق صوری
formal logic قضاوت سطحی
logic design طرح منطقی
logic design طراحی منطقی
logic designer طراح مدارهای منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic error خطای منطقی
logic function تابع منطقی
logic gate دروازه منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logic product حاصلضرب منطقی
logic network شبکه منطقی
logic operation عمل منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
logic seeking انتهای خط وط
logic element عنصر لاجیک
logic probe کاوشگر منطقی
logic element عنصر منطقی
logic programming برنامه نویسی منطقی
logic device دستگاه منطقی
double rail logic منطق دو خطی
current mode logic منطق جریانی
diode transistor logic DTL
arithmetic logic unit واحد حساب و منطق
uncommitted logic array جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
emitter coupled logic طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
first order predicate logic PROLO بکار می رود
single rail logic منطق تک خطی
random logic design طرح منطقی تصادفی
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
integrated injection logic IIL
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
logic arithmetic unit واحد منطق و حساب
uncommitted logic array مشابه 10328
direct coupled transistor logic سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
transistor transistor logic منطق TTL
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com