Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to cross-check the result with a calculator
حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
Other Matches
cross check
بررسی متقابل
cross-check
بررسی متقابل
calculator
محاسب
calculator
حساب کننده
an a calculator
محاسب دقیق
calculator
حسابگر محاسب
calculator
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculator
ماشین حساب
calculator
حسابگر
printing calculator
ماشینحسابچاپگر
calculator dial
صفحهمدرجحسابگر
calculator mode
مد ماشین حساب
programmable calculator
ماشین حساب قابل برنامه نویسی
electronic calculator
حسابگر الکترونیکی
desk calculator
حسابگر رومیزی
hand calculator
ماشین حساب دستی
solar calculator
ماشین حساب جیبی خورشیدی
hand calculator
ماشین حساب جیبی
pocket calculator
حسابگر جیبی
pocket calculator
ماشین حساب جیبی
calculator mode
وجه حسابگر
calculator/cheque book holder
دفترچهنگهدارندهحساب
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه تایپ کردن صفحه
[کلید یا تلفن]
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
cross way=cross road
چهارراه
as a result
<adv.>
بیدرنگ
as a result
<adv.>
پس از آن
as a result of this
<adv.>
بخاطر همین
as a result
<adv.>
بخاطر همین
as a result of this
<adv.>
به این دلیل
result
برامد نتیجه دادن
as a result
<adv.>
بلافاصله
as a result of this
<adv.>
بنابراین
as a result of this
<adv.>
متعاقبا
as a result of this
<adv.>
از آن بابت
as a result of this
<adv.>
درنتیجه
as a result
<adv.>
از اینرو
as a result of this
<adv.>
از اینرو
as a result
<adv.>
از این جهت
as a result of this
<adv.>
از این جهت
as a result
<adv.>
از انرو
as a result of this
<adv.>
از انرو
as a result
<adv.>
بدلیل آن
as a result of this
<adv.>
بدلیل آن
as a result
<adv.>
به این دلیل
result
ناشی
result
پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
as a result
<adv.>
سپس
as a result
<adv.>
بالنتیجه
the result was
نتیجه اش این بود که
without result
بی نتیجه بیهوده
as a result
<adv.>
بنابراین
result
برایند
result
پیامد
as a result
<adv.>
از آن بابت
as a result
<adv.>
در آنجا
as a result
<adv.>
درنتیجه
as a result
<adv.>
متعاقبا
result
پی امد
result
نتیجه
result
منتج شدن
result
حاصل
result
اثر
result
ناشی شدن نتیجه
result
دست اورد
search result
نتیجه جستجو
negotiation result
پی آمد مذاکرات
result of the negotiations
پی آمد مذاکرات
negotiation result
عاقبت مذاکرات
result of the negotiations
عاقبت مذاکرات
net result
نتیجه نهایی
to mediate a result
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
final result
نتیجه نهایی
void result
نتیجه باطل
void result
نتیجه بی اعتبار
without respect to the result
بدون توجه به نتیجه
write me the result
نتیجه را برای من بنویسید
call by result
فراخوانی با نتیجه
end result
نتیجهکاردرازمدتوطولانی
to pull a result
نتیجه گرفتن
result of the negotiations
نتیجه مذاکرات
negotiation result
نتیجه مذاکرات
result of the negotiations
حاصل مذاکرات
negotiation result
حاصل مذاکرات
result code
پیام ارسالی از مودم به کامپیوترمحلی برای بیان وضعیت مودم
as a result of a mistake
<adv.>
اشتباها
as a result of a mistake
<adv.>
بطور غلط
as a result of a mistake
<adv.>
بصورت غلط
as a result of a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
سهوا
as a result of a mistake
<adv.>
اشتباهی
To obtain the desired result .
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
product
[the result of multiplying]
حاصلضرب
[ریاضی]
total search result
مجموع نتیجه جستجو
proof is the result of evidenc
دلیل نتیجه مدرک است
check
مقابله
check
وارسی
check
و شدن بوی شکار
check
کیش
check
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check
منع
in check
<idiom>
غیرقابل کنترل
check
امتحان
check
امتحان کردن بازرسی
to check out something
چیزی را بررسی یا امتحان کردن
to check in
نام نویسی کردن
[هتل]
check
تطبیق
Please check the ...
لطفا ... را کنترل کنید.
check
بازرسی شد
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازرسی کردن
second check
بررسی نهایی
second check
بررسی دوباره
check off
تغییرروش بازی درتجمع
check out
تصفیه حساب کردن
check out
بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
check
ممانعت کردن
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
check up
معاینه کردن
check
سرزنش کردن رسیدگی کردن
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
check
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check
دریچه تنظیم
check
چک بانک
check
نشان گذاردن
check
تطبیق کردن
check
بررسی کردن
check
بررسی
check
مقابله کردن مقابله
check
جلوگیری کردن از
check
چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check
بررسی کردن
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
وارد شدن
check
عیار گرفتن
check
سنجیدن
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check in
وارد شدن
check
مقابله کردن بررسی
check
تجزیه کردن
check
چک
check
مطالعه کردن
check-up
کنترل کردن
check
تحقیق کردن
check-up
کنترل
check-up
بازبینی
check
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check
یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check-up
بازبینی کردن
check
محک زدن
check
اجرای خشک یک برنامه
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check
اطمینان از صحت چیزی
check
ارزیابی کردن
modulo n check
مقابله به پیمانه
marginal check
برسی مرزی
odd even check
بررسی فرد و زوج
marginal check
مقابله مرزی
odd even check
مقابله فرد و زوج
overflow check
بررسی سرریزی
perpetual check
کیش دایم
pay check
چک حقوق
parity check
مقابله ایستایی
parity check
بررسی توازن
parity check
مقابله کردن توازن
overflow check
مقابله سرریز
parity check
مقابله توازن
overflow check
بررسی سرریز
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
machine check
برسی ماشین
crosse check
ضربه به گوی دار یا گیرنده گوی
echo check
بکمک طنین
echo check
مقابله
dynamic check
مقابله پویا
duplication check
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
duplication check
مقابله از راه تکرار
cyclic check
مقابله چرخهای
dump check
مقابله حین روبرداری
division check
ازمایش تقسیم
discovered check
کیش برخاست
diagnostic check
مقابله تشخیصی
data check
مقابله داده ها
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
even parity check
بررسی توازن زوج
limit check
بررسی حدی
limit check
مقابله حدود
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com