English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English Persian
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
Other Matches
on the subject of در خصوص
subject در معرض قرار دادن
subject تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject مطیع کردن
subject در خطر
subject درمعرض
subject تحت تسلط
subject تحت مادون
subject موکول به
subject مطلب زیرموضوع
subject مبحث موضوع مطالعه
subject شخص
subject موضوع
subject مشروط
to over a subject موضوعی را با خنده بحث کردن
subject جوهر واساس
subject مطلب
subject رعایا موضوع
subject تبعه
subject اتباع
subject تابع
subject مضمون
subject فرد
subject شیی موضوع
subject مبتدا
subject نهاد
subject ازمودنی
subject فاعل
subject to your approval موکول به تصویب شما
subject to your approval اگرشما تصویب نمایید
subject to tuberculosis مستعد سل
to be subject to an attachment مشمول توقیف بودن
subject [topic] عنوان
subject [topic] موضوع
Let's drop the subject. از این موضوع صرف نظر کنیم .
nominative subject اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
to e. a person an a subject کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to expatiate on a subject راجع یک موضوع زیادگویی کردن
to harp on a subject زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
to linger on a subject روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
The subject under discrssion . موضوعی که مطرح نیست
wide of the subject از موضوع پرت خارج ازموضوع
subject to the law تابع یامطیع قانون
subject to the flood دستخوش سیل
subject and predicate مسند الیه و مسند
it is not subject to review دران روا نیست
it is not subject to review تجدید نظر
subject matter مطلب موضوع
subject of debate موضوع دعوی
subject and predicate مبتداو خبر
subject and predicate موضوع و محمول
subject in hand مانحن فیه
subject index فهرست موضوعی
subject of hire مورد اجاره
subject schedule برنامه موضوعی
subject schedule برنامه جزء جزء
subject to being unsold مشروط براینکه
subject to being unsold فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
subject matter موضوع اصلی
drag کشیدن بزور کشیدن
to drag on or out ادامه دادن
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to drag on or out کشیدن
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag کاویدن باتورگرفتن
drag سنگین وبی روح
drag کشیدن
drag اصطکاک
drag مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag کشش
drag پسا
drag ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag سخت کشیدن لاروبی کردن
drag کشیده شدن
drag لایروبی کردن کشش
To drag on and on. بدرازا کشیدن
drag عمل حرکت دستگاه OUSE
drag اسباب لایروبی
drag in <idiom> پا فشاری روی موضوع دیگری
drag کشاندن
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag on <idiom> دراز کردن
drag به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag روی صفحه نشان داده میشود
drag قلاب
subject to the british rule تابع حکومت انگلیس
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
to grind a person in a subject مطلبی راخوب حالی کسی کردن
She turned the conversation to another subject. او [زن] موضوع را [به چیزی دیگر] عوض کرد.
to revisit a subject of research سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
subject to the british rule تحت تسلط دولت انگلیس
To emborider(embellish) a subject . به موضوعی شاخ وبرگ دادن
deviate from the main subject از موضوع خارج شدن
broom drag جاروی شن کش
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
wire drag لاروب سیمی
wing drag پسای بال
drag coefficient ضریب رانش
wave drag پسای موج
vortex drag پسای جریانهای حلقوی
total drag پسای کل
drag coefficient ضریب پسا
drag force نیروی کششی
drag force نیروی مقاوم حرکت
drag hook قلاب کشش
drag race مسابقه اتومبیلرانی سرعت
drag chain عایق
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
cooling drag پسای ناشی از خنک کردن موتور
drag axis محور پسا
drag bar میله اتصال
drag bike موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
main drag <idiom> مهمترین خیابان شهر
drag boat کرجی لاروب
drag boat قایق موتوری مسابقه سرعت
drag bar میله کشش
drag bracing بست کاری داخلی
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
drag chain زنجیرکشش
drag hook قلاب عایق
drag hunt شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
engine drag مقاومت مالشی
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
form drag پسای شکل
hydraulic drag کشش ابی
induced drag پسای لازم
induced drag پسای القاء شده
interference drag پسای داخلی
star drag وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
profile drag پسای مقطع پسای نیمرخ
profile drag پسای مزاحم
parastic drag پسای مزاحم
momentum drag پسای ممنتم
engine drag مقاومت اصطکاک
drag strip مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
drag line طنای اویزان از بالن هنگام فرود
drag link اتصال کششی
drag link عضو کشش
drag loading فشار کششی
drag loading نتیجه کشش بادیا موج انفجار
drag mark محل فشار
drag roll غلطک کششی
drag net توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
drag racing مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
drag scraper اسکریپر مخزنی
To bring up a topic . To introduce a subject . مطلبی راعنوان کردن
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
levelling drag scrapers اسکریپر تیغه دار
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
drag one's feet/heels <idiom> آهسته کار کردن
surface friction drag پسای اصطکاک سطح
To drag a country into war . کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
lift drag ratio نسبت برا به پسا
This caravan will drag on until the last day . <proverb> این قافله تا به یشر لنگ است .
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). موضوع بحث وصحبت ما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com