Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to freight out and home
دوسره کرایه کردن
Other Matches
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Home , sweet home .
هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
The hotel was home from home .
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
freight
قیمت حمل
freight
محموله
freight
کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
freight
هزینه حمل
freight
کرایه کردن
freight
غنی ساختن
freight
باربری
freight
بارکشتی
freight
بار
freight
کرایه کشتی
freight
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
over freight
بار بیش از اندازه هوایی یابار ارسالی زیاد از حد
freight
گرانبار کردن حمل کردن
freight
کرایه
freight
حمل کردن
freight tonne
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
railway freight
کرایه راه اهن
advance freight
پیش پرداخت کرایه حمل
freight forward
پس کرایه
freight release
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
balance of freight
پس کرایه
freight traffic
رفت و امد بار
basis of freight
پایه محاسبه هزینه حمل
cost and freight
قیمت و بهای حمل و نقل
freight forwarder
واسطه حمل و نقل کالا
freight forwarder
حمل
freight forwarder
هزینه حمل
freight house
انبار
freight lighter
قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
freight note
صورتحساب هزینه حمل
freight paid to
هزینه حمل پرداخت شده
freight prepaid
هزینه حمل پیش پرداخت شده
freight rate
هزینه حمل
freight rate
نرخ حمل قیمت حمل
freight rate
نرخ هزینه حمل
freight forwarder
حمل کننده کالا
freight forwarder
مقام تحویل دهنده کالا
freight container
اطاقک حمل بار یکپارچه
freight note
سندکرایه و بارکشی
dead freight
هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
dead freight
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
freight release
فهرنویسی
freight charges
هزینههای حمل
freight charges
مخارج حمل
freight collect
پس کرایه
freight collect
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
freight container
کانتینر حمل بار
freight rebate
تخفیف هزینه حمل
railway freight
بارکشی راه اهن
freight forwarder
عامل حمل و نقل
freight trains
قطار باری
freight train
قطار باری
transit freight
هزینه حمل ترانزیتی
freight car
واگن باری
freight cars
واگن باری
railway freight
بار راه اهن
insurance and freight cost
هزینه بیمه و حمل
cost insurance and freight
سیف
freight route order
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
freight movement
[American E]
حمل و نقل بار
freight movement
[American E]
رفت و آمد بار
data freight receipt
رسید اماری حمل
freight route order
ترتیب حمل و نقل درجاده ها
conference freight rate
نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
cost insurance, freight
قیمت بیمه و هزینه حمل
freight payable at destination
هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
freight transportation
[American E]
حمل و نقل بار بوسیله راه آهن
lump sum freight
هزینه حمل کلی
lump sum freight
هزینه حمل مقطوع
carriage freight paid to ...
با هزینه حمل تا ...
freight and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
domestic intercity freight traffic
حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
to shift freight traffic from road to rail
حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
cost,insurance,freight and exchange(cif&
هزینه حمل وتغییرات ارز
cost,insurance,freight and exchange(cif&
بیمه
cost,insurance,freight and exchange(cif&
قیمت
home like
راحت
WI'll you take me home?
مرا به منزل می رسانید ؟
home like
وطنی
home like
خانگی
home
وطن
third home
بازیگر مهاجم
may i see you home?
اجازه دهید شمارابخانه
may i see you home?
برسانم
Is there anybody at home ? Anybody home ?
کسی منزل هست ؟
home help
کمکحالبیمار
It came home to me.
به نظرم رسید.
at home
<idiom>
درخانه
On my way home. . .
اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
nobody home
<idiom>
فکرش جای دیگر است
home
سرزمین پدر و مادر
home
میهن
home
زادبوم
It came home to me.
به فکرم رسید.
On my way home. . .
سرراهم بمنزل ...
home
محل زندگی کسی
home
جا به داخل لوله راندن
at home
پذیرایی در ساعت معین
home
زمین خودی
home
وطن
home
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home
بازی
home
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home
روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home
منزلگاه
home
نقط ه شروع چاپ روی صفحه
home
کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
home
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home
اولین رکورد داده در فایل
home
وطن اسایشگاه
home
مرزوبوم
home
میهن وطن
home
اقامت گاه
come home
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
home
منزل
home
خانه دادن
home
بطرف خانه
home
خانه
home
شهر بخانه برگشتن
home
میهن
children's home
محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home towns
شهر موطن
home towns
زادگاه
home straight
خطمستقیموسطبازی
take-home pay
خالص دریافتی
home towns
خاستگاه
home plate
صفحهبازی
home towns
زادشهر
home-grown
محصول خانه
take-home pay
مزد خالص
home-grown
خانگی
take-home pay
مزد پس از کسر مالیات و غیره
take-home pay
حقوق خالص
home town
زادشهر
home town
خاستگاه
to bring home
ثابت کردن
Home Office
وزارت کشور
to make one's way home
راه خانه را پیش گرفتن
to pine for home
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
to pay home
تلافی کامل کردن
broken home
خانواده گسیخته
tumble home
خم درونی
we sang them home
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
nursing home
اسایشگاه پیران
home economics
تدبیر منزل
home stretch
پایانراه
home stretch
مرحله نهایی
home stretch
گام های پایانی
home town
شهر موطن
home town
زادگاه
to bring home
حالی کردن
home ground
آشنا بهمحیط
Theres no place like home .
<proverb>
هیچ جا مثل خانه نمى شود .
You have my home address.
شما آدرس من را دارید.
home address
آدرس منزل
home row
ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
to start for home
رهسپار به
[راه]
خانه شدن
at home and abroad
در داخل و خارج
[از کشور]
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
home-made
<adj.>
خانگی
home-made
<adj.>
در خانه ساخته
[تهیه]
شده
Home appliances
لوازم خانگی
close to home
<idiom>
به احساسات شخصی نزدیک شدن
home economics
اقتصاد منزل
Home Secretary
مسئولدفتر
home time
زمانیکهمدارستعطیلمیشود
home truth
حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
stately home
خانهاشرافی
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
home economics
اقتصاد خانه داری
home-brew
مشروبات خانگی
home brew
مشروبات خانگی
He came straight home.
صاف آمد خانه
She lost her way home .
راه خانه اش را گه کرد
What is your home address?
نشانی منزلتان چیست ؟
He went home on leave .
مرخصی گرفت رفت منزل
I'll be at home today .
امروز منزل خواهم بود
Home appliances
وسایل خانگی
Home Office
وزارت داخله
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
home product
محصولات داخلی
home port
پایگاه مادر
home port
پایگاه اصلی
home page
باز کردن صفحهای از وب سایت
home market
بازار داخل کشور
home market
بازار داخلی
home made
ساخت بومی
home made
ساخت داخلی
at home and abroad
در درون و بیرون کشور
home born
بومی
home product
محصولات ملی
home rule
حکومت داخلی
home rule
حکومت ملی
at home and abroad
در داخله و خارجه
home record
رکورد مبدا
home record
سررکورد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com