English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
to grow dark تاریک شدن
Other Matches
to grow together باهم پیوستن
grow up بزرگ شدن
to grow into one باهم یکی شدن
to grow old پیر شدن
to grow old بزرگ شدن
grow up به سن بلوغ رسیدن
to grow together باهم یکی شدن
to grow up بزرگ شدن
to grow downwards کاسته شدن روبکاهش گذاردن
to grow downwards کم شدن
to grow better بهبودی یافتن
to grow up متداول شدن
to grow سفید شدن
to grow رنگ باختن
grow up بالغ شدن
grow old پیر شدن
grow old بزرگ شدن
to grow [into] رشد کردن
grow راه زنجیر
grow کاشتن
grow رویانیدن
grow شدن گشتن
grow ترقی کردن
grow زیادشدن
grow بزرگ شدن
grow رشد کردن سبز شدن
grow روییدن
grow رستن
to grow into one بهم پیوستن
to grow up قدکشیدن
to grow [into] بزرگ شدن
to grow better بهترشدن
to grow [into] گسترش دادن [به]
to grow [into] توسعه دادن وضعیت [به]
to grow up کبیرشدن
to grow up بالغ شدن
to grow cold سردشدن
grow into a habit عادت شدن
to grow fat فربه شدن
to grow in years سالخورده شدن
grow rife فراوان یا متداول شدن
grow in years سالخورده شدن
to grow rich توانگر شدن
to grow rich ثروت بهم زدن
to grow in years پابسن گذاشتن
to grow fat چاق شدن
grow a beard ریش گذاشتن
to grow wings بال درآوردن
To grow a beard . ریش گذاشتن
To grow a mustache . سبیل گذاشتن
to grow a beard بگذارند ریششان بزرگ شود
in the dark <idiom> هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
dark <adj.> رنگ تیره
dark تاریک
at dark هنگام شب
at dark درشب
dark تیره کردن تاریک کردن
dark <adj.> تیره
It is getting dark . هوادارد تاریک می شود
to keep dark پنهان ماندن
one in the dark میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
It is getting dark. هواتاریک می شود
in the dark در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
Pineapple does not grow in the North. درشمال آناناس عمل نمی آید
let grass grow under one's feet <idiom> زیرپای کسی علف سبز شدن
money does not grow on tree <idiom> پول که علف خرس نیست
We lost our way in the dark. راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
A shot in the dark تیری درتاریکی
dark grey رنگ موشی
dark grey رنگ خاکستری تیره
dark brown رنگ قهوه ای تیره
dark beige رنگ کرم یا بژ تیره
dark secret راز نهان
dark horse <idiom> کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
shot in the dark <idiom> تیری درتاریکی
whistle in the dark <idiom> سعی درفراموش کردن ترس
dark age دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
dark glasses عینک آفتابی
dark horse تودار
dark horse مرموز
dark horse آب زیر کاه
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
the dark ages قرون وسطی
dark room تاریکخانه عکاسی
dark lines خطوط تاریک
dark blue ابی سیر
dark hued سیه فام
dark hued تیره رنگ
dark green سبزسیر
dark fibre فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark fiber فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark blue سرمه ای
dark burn خستگی
dark current جریان تاریک
dark room اتلیه
dark adaptation تطبیق با تاریکی
pitch dark سیاه
pitch dark قیرگون
Dark Ages ادوارتاریک
dark bulb نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
dark horse برنده غیرمترقبه
dark horses برنده غیرمترقبه
pitch dark تاریک
the dark continent افریقا
dark adaptation انطباق با تاریکی
dark adaptation عادت کردن به تاریکی
dark coloured سیاه رنگ
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
Money doesnt grow on trees. پول که علف خرس نیست
I bumped into the table in the dark. تو تاریکی خوردم به میز
cathode dark space فضای تاریک کاتد
aston dark space فضای تاریک استن
anode dark space فضای تاریک اند
faraday dark space فضای تاریک فارادی
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
In the dark corner of the room . در گوشه تاریک اطاق
crookes dark space فضای تاریک کاتد
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
dark trace tube لامپ تصویر تاریک
I am in the dark. Iam not in the picture. من در جریان نیستم
dark trace screen صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
electrode dark current جریان تاریک
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com