Dictiornary-Farsi | to incur debts | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 35 (1 milliseconds)
English	Persian
to incur debts	به قرض افتادن


Other Matches

incur	دیدن
incur	متحمل شدن وارد امدن
incur	شدن
incur	موجب
to incur a criticism	مورد انتقاد واقع شدن
to incur a loss	زیان دیدن
to incur a loss	ضر ر دیدن
to incur a punishment	تنبیه بر خود وارد اوردن سزاوار تنبیه شدن
to incur danger	خودرادر خطر انداختن
to incur a risk	ریسک کردن
to incur the odium of somebody	مورد خشم کسی واقع شدن
to incur a risk	ریسکی را قبول کردن
to incur danger	درخطر افتادن
To incur some heavy expenses.	مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
debts	قصور
debts	غین
debts	دین
debts	قرض
debts	وام
debts	بدهی
debts	بدهی داشتن
debts	بدهکاربودن
book debts	بدهی دفتری
embarrassed with debts	زیر بار بدهی
embarrassed with debts	گرفتار قرض
collecting debts	وصول مطالبات
bad debts	طلب غیر قابل وصول
emcumbered with debts	زیر بار قرض یا بدهی
vertification of debts	تشخیص مطالبات
mutual debts	دیون مشترک
preferential debts	دیون ممتازه
saddled with debts	زیر بار قرض رفتن
bad debts	طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
He died leaving nothing but debts .	فوت کرد وهیچ چیز غیر از قرض باقی نگذاشت