Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
to insert a letter in a word
حرفی را در میان واژهای جادادن
Other Matches
four-letter word
واژهیچهار حرفی
four-letter word
واژهی قبیح
insert
جاسازی
insert
قرار دادن چیزی در چیزی
insert
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
insert
تعبیه
insert
تعبیه کردن
insert
گذاشتن جاسازی کردن
insert
درج کردن
insert
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert
درج
insert
داخل کردن در میان گذاشتن
insert
در جوف چیزی گذاردن
insert
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
insert
[قرار دادن پود میان تار]
insert
الحاق کردن
insert
جا دادن
insert
جادادن
His word is his bond. HE is a man of his word.
حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word .
قولش قول است
insert mode
حالت درج
filter insert
دریچه یا مدخل صافی
insert mode
حالت محاورهای کامپیوتر برای ویرایش و تصحیح متن ها
insert key
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
valve seat insert
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
To insert the key in the lock.
کلید را به قفل زدن
Get the letter to him . Have the letter handed to him.
نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
i wrote letter a letter
هی کاغذ نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud.
نامه را بلند بخوان
letter
نویسه
d. letter
حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letter
معرفت دانش
letter
اثارادبی
letter
معرفی نامه
letter
سند
letter no
نامه شماره 5
letter of a
اگاهی نامه
to the letter
<idiom>
طبق قانون
letter of a
اطلاع نامه
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letter
نوشته
letter
کاغذ ادبیات
letter
مراسله
letter for letter
<adv.>
مو به مو
letter for letter
<adv.>
کلمه به کلمه
letter for letter
<adv.>
نکته به نکته
to the letter
<adv.>
کلمه به کلمه
to the letter
<adv.>
نکته به نکته
to the letter
<adv.>
مو به مو
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
to a. letter
فرستادن
to the letter
طابق النعل بالنعل
letter
حرف
letter
نامه
letter
حرف الفباء
letter
حرف چاپی
letter of attorney
نیرو
letter of agreement
موافقتنامه
letter of advice
آگهی
letter opener
سرنامهبازکن
letter of admission
اقرارنامه
letter of credit
اعتبار نامه بانکی
letter of attorney
وکیل
letter of credit
اعتبار اسنادی
letter of credit
ورقه اعتبار
letter of credit
اعتبارنامه
letter of credit
برگه اعتبار
letter of credence
credence
letter of credence
اعتبارنامه
letter of attrney
وکالتنامه
letter of attorney
مدعی
letter-bombs
بمب نامهای
letter-bomb
بمب نامهای
four-letter words
واژهی قبیح
letter carrier
چاپار
letter carrier
نامه رسان پستچی
letter card
کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
the original letter
عین نامه
letter drop
صندوق پست
letter box
صندوق پست
letter founder
حروف ریز
letter de chancellerie
نامه رسمی
letter balance
ترازوی نامه کشی
letter book
کتاب رونوشت
letter book
رونوشت نامه
four-letter words
واژهیچهار حرفی
letter head
کاغذیکه نشان چاپی دارد
letter missive
امر نامه
chain letter
نامهی زنجیری
letter missive
اجازه نامه ابلاغیه
letter missive
امریه
letter de chancellerie
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
small letter
حرف ریز
red letter
با حروف قرمز
recredential letter
recredential
omission of a letter
انداختن یا حذف یک حرف
nundinal letter
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
to readdress a letter
عنوان نامهای را عوض کردن
near letter quality
خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
under cover of letter no
ضمن نامه شماره
with reference to letter no
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
letter writing
نامه نگاری
letter writer
کاغذ نویس
letter writer
نامه نویس
red letter
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
referring to your letter of
با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
registered letter
نامه سفارشی
send a letter
کاغذ بدهید
send a letter
نامهای بفرستید
sea letter
سند بیطرفی کشتی
take this letter to the post
این نامه راببرید به پستخانه
scarlet letter
حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
the letter is urgent
نامه فوری است
the letter of the law
لفظ یا نص قانون
the letter of the law
عبارت قانون
repetitive letter
نوشته شده است
repetitive letter
یات آدرس
the letter of the law
نص یا لفظ شریعت
letter writer
نامه نگاری
letter writer
کتاب
letter testamentary
تصدیق انحصار وراثت
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
letter of invitation
رقعه دعوت
letter of invitation
دعوت نامه
letter of introduction
معرفی نامه
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
letter of instruction
دستورالعمل انجام کار
letter of indemnity
غرامت نامه
letter of indemnity
ضمانت نامه
letter weight
کاغذ نگاه دار
letter of even date
نامه همین تاریخ
letter of recommendation
سفارش نامه
letter of recommendation
توصیه نامه
letter paper
کاغذ نویسی
letter shift
مبدله حروف
letter sheet
نامه تمبردار پستی
letter quality
کیفیت حرفی
letter quality
چاپ با کیفیت خوب
letter quality
کیفیت حرف
letter press
نوشته وابسته به عکسها
letter press
مواد چاپی
letter perfect
از بر
letter perfect
کاملاوارد
letter perfect
جزء بجزء
letter perfect
کلمه بکلمه
letter of d ult
مامه سوم ماه گذشته
computer letter
حرف کامپیوتری
air letter
نامهء هوایی
adverting to letter
عطف بنامه
action letter
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
open letter
نامه سر گشاده
He signed with the letter
امضاء با حرف او
letter lock
قفل حروفی
covering letter
نامه توضیحی
covering letter
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
air letter
نامهء مخصوص پست هوایی
Has a letter arrived for me?
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
circular letter
نامه اداری
circular letter
بخشنامه اداری
capital letter
حرف بزرگ
block letter
حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
block letter
چاپ نوعی حروف چوبی وبزرگ
blind letter
نامهای که نام ونشان روشن ندارد
black letter
حرف سیاه
back letter
گواهی تضمین
an open letter
نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
covering letter
نامه پوششی
love letter
نامه عاشقانه
form letter
فرم نامه
I read through the letter.
من این نامه را کاملا میخوانم.
letter of dismissal
ترک
letter of dismissal
متارکه
letter of dismissal
رها سازی
letter of dismissal
خاتمه
letter of dismissal
انقضا
letter of dismissal
الغا
letter of reference
توصیه نامه
letter of attorney
وکالت نامه
letter of attorney
اختیار نامه
letter of attorney
اجازه نامه
to kern a letter
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
letter of dismissal
انفصال
letter of reference
معرفی نامه
letter of dismissal
بطلان
i am in receipt of your letter
نامه شما واصل گردید
letter scale
مقیاسنامهها
I had a letter from my father .
از پدرم کاغذ داشتم
dead letter
نامه غیر قابل توزیع
I have just received your letter.
کاغذت تازه به دستم رسیده است
The letter is addressed to you .
نامه بعنوان شما نوشته شده است
To mail a letter.
نامه ای رابه پست انداختن
drop letter
نامه پست شهری
This letter has been tampered with .
در این نامه دست برده شده
The letter is in his own handwriting .
نامه بخط خودش است
curled letter
کاهوی پیچ
Letter of recommendation.
توصیه نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com