Dictiornary-Farsi | to oil the wheels | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 42 (6 milliseconds)
English	Persian
to oil the wheels	چرخها را روغن زدن


Search result with all words

spinning wheels	چرخ نخ ریسی
spinning wheels	دوک نخ ریسی
spinning wheels	چرخ طیار
spinning wheels	چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spare wheels	چرخ زاپاس
steering wheels	رل
steering wheels	چرخ فرمان
steering wheels	چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheels	غربالک
wheels	چرخ
wheels	دور
wheels	چرخش
wheels	رل ماشین
wheels	چرخیدن
wheels	گرداندن
wheels	چرخ طایر
wheels	گردش ناو
wheels	اتحادیه ورزشی
wheels	جاروب کردن با پا
wheels	ساسایی
wheels	چرخ سمباده
suck wheels	رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
there are wheels within wheels	زیرکاسه نیم کاسه است
to grease the wheels	چرخ هاراروغن زدن
to skid the wheels	ترمزکردن
catherine wheels	رجوع شود به pinwheel
driving wheels	چرخهایکمکیعقب
meals-on-wheels	سرویسآوردنغذابهدرخانه
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.	کارها را بجریان انداختن
To get things moving. To set the wheels in motion.	کارها راراه انداختن
There are wheels within wheels .	کاسه ای زیر نیم کاسه است
hell-on-wheels <idiom>	شخص غرغرو وبدخلق
There are wheels within wheels . <proverb>	هر چرخ را چرخى مى چرخاند .
cogged wheels	چرخ دنده ها
cog wheels	چرخ دنده ها
gear wheels	چرخ دنده ها
cogged wheels	چرخ های دندانه دار
cog wheels	چرخ های دندانه دار
gear wheels	چرخ های دندانه دار
brake wheels	چرخ های دندانه دار
to spin one's wheels <idiom>	بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
Partial phrase not found.


Recent search history

Contact | Terms | Privacy