Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 70 (5 milliseconds)
English	Persian
to orders dinner	دستور ناهار دادن
Other Matches
to take orders	منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
in orders to please him	برای خوشایند
orders	احکام
one who gives orders	امر
combat orders	دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
in orders that it may beeasier	برای اینکه اسان تر شود
marching orders	فرمان حرکت برای جنگ
morning orders	برنامه روزانه
morning orders	دستورات روزانه
general orders	دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
orders arms	پافنگ
sailing orders	دستور حرکت
sailing orders	دستور کشتی رانی
sealed orders	پاکات لاک و مهر شده دستورالعمل هایی که لاک ومهر شده ارسال می شوند
theholy orders	مراتب روحانیون
attention to orders	توجه
standing orders	اوامر ویژه
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	امریه نظامی
standing orders	دستور جاری
attention to orders	توجه کنید
money orders	دستور پرداخت
money orders	حواله
money orders	حواله پولی
money orders	حواله پول
money orders	حواله پستی وتلگرافی
standing orders	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
contracts and orders outstanding	پیمانها و درخواستهای انجام نشده
in orders to make it easiter	برای اسان تر کردن ان
dinner	شام
I just had dinner.	درست چند لحظه قبل شام خوردم
to get dinner	ناهارخوردن
We were having dinner when. . .	داشتیم شام می خوردیم که ..
to ask somebody out for dinner	کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
dinner	مهمانی
he took her in to dinner	انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
dinner	ناهار
dinner etc. is served	غذا آماده است
dinner table	میزغذاخوری
dinner service	فروفغذاخوری
It wasnt much of a dinner .	زیاد شام مهمی نبود
We had a gorgeous dinner .	شام معرکه یی خوردیم
Well discuss it at dinner.	سر شام صحبت خواهیم کرد
Well discuss it at dinner.	سرت رابلند کن ببینم
The dinner will be followed by a concert.	به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
To disg up the dinner .	شام را کشیدن
WI'll you stay for ( to ) dinner?	برای شام بمانید (می مانید؟)
dinner party	میهمانیشام
dinner dance	میهمانیرقص
dinner wagon	میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
dinner is ready	است
dinner is ready	ناهاراماده
dinner jackets	لباس مخصوص مهمانی رسمی
i asked him to dinner	او را به ناهار خواندم
dinner is served	شام حاضراست
dinner jackets	اسموکینگ
dinner jacket	اسموکینگ
shore dinner	غذای دریایی
dinner jacket	لباس مخصوص مهمانی رسمی
my neighbour at dinner	کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
dinner fork	چنگالغذاخوری
dinner knife	چاقویغذاخوری
dinner plate	بشقابپلوخوری
dinner set	لوازم و فرف شام یا ناهار
We are expecting guests for dinner .	برای شام مهمان داریم
don't wait the dinner for me	ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
She gave us quite a decent dinner.	یک شام خیلی حسابی به ماداد
After dinner he likes to retire to his study.	پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
The library is the obvious place for the after-dinner hours.	کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com