Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
to pick a hole in
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کندن در
to pick a hole in
عیبجویی کردن از
Other Matches
pick up
<idiom>
دریافت کردن
pick out
<idiom>
انتخاب کردن
pick on
<idiom>
حرف بد به کسی زدن
pick-me-up
<idiom>
بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
to pick on
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to pick on
عیب جویی کردن از
pick at
خرده گرفتن بر
pick at
بازی کردن باغذا از روی بی اشتهایی
pick off
چیدن
pick off
یکی یکی با تیر زدن
pick off
رد شدن از راننده دیگر
pick out
جدا کردن
pick up
<idiom>
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
pick up
<idiom>
تمیز ،مرتب کردن
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
to pick up somebody
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
To pick on someone . To have it in for someone .
با کسی لج افتادن
pick
نخ پود
[در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
When should I pick you up?
کی عقب شما بیایم؟
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pick up
<idiom>
برداشتن چیزی ازروی زمین
pick up
<idiom>
دستگیر کردن شخص
pick up
<idiom>
دریافت صدای رادیو و...
pick up
<idiom>
اتفاقی
pick out
انتخاب کردن دریافتن
pick over
چیدن
to pick thanks
خود شیرینی کردن
to pick over
بازرسی کردن و برگزیدن
to pick out
باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick out
سوا کردن برگزیدن
to pick out
جدا کردن
to have one's pick
برگزیدن
to have one's pick
انتخاب کردن
to pick off
تک تک انداختن
to pick at any one
از کسی عیبجویی کردن کسیراسرزنش یا استهزاکردن
to pick off
چیدن
to pick off
کندن
to pick thanks
بوسیله سخن چینی
to pick up
برچیدن
to pick up
برداشتن
pick over
برگزیدن
pick up
برچیدن
pick up
برداشتن
pick up
بدست اوردن
pick up
کندن منظم کردن
pick up
اشنا شدن
pick up
یارگیری
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
to pick up
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to pick up
پیدا کردن
to pick up
سوارکردن
to pick off
یکی یکی باتیرزدن
pick
هرنوع الت نوک تیز
pick
زخمه
pick
کلنگ
pick
دزدیدن
pick
عیبجویی کردن
pick
ناخنک زدن
pick
بازکردن
pick me up
نوشابه مقوی
pick-me-up
نوشابه مقوی
pick
نوک زدن به برگزیدن
pick
خلال دندان بکاربردن
pick
مضراب
pick
خلال دندان
pick
کلنگ زدن
pick
سیستم عامل چند کاربره
pick
چند کاره
pick
که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
pick up
سوار کردن مسافر
pick
خلال گوش
pick
باخلال پاک کردن
pick
کلنگ زدن و
pick
کندن
pick
کلنگ دو سر
pick
کلنگ
pick-up
کندن
pick-up
پیک اپ
pick
چیدن
ice pick
چکش یخ شکن
to pick to piece
سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
magnetic pick up
پیک اپ مغناطیسی
pick and steal
ناخنک زدن
to pick rags
کهنه برچینی کردن
to have a bone to pick
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
to pick and choose
درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
To pick up a passenger.
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
pick up health
بهبود یافتن
pick-ups
پیک اپ
Afro pick
شانه مخصوص فر
to pick to piece
پاره پاره کردن
toe pick
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
ice pick
یخ خرد کن
pick-ups
کندن
pick-up arm
دستهبلندشونده
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
tooth pick
خلال دندان دندان کاو
pick wickian
روشن بین
pick wickian
ساده بی تکلف
pick wickian
شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
pick up the pieces
زمین را شکستی اردهاراریختی
pick to pieces
پاره پاره کردن
pick to pieces
سخت مورد انتقاد قرار دادن
pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
pick up oneself
خود را نگه داشتن
pick's disease
بیماری پیک
pick's syndrome
نشانگان پیک
pick's syndrome
بیماری پیک
pick a back
بردوش
pick a back
برپشت
pick a cherry
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
pick and choose
در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
to pick up oneself
خودرا نگاه داشتن
to pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
pick of the basket
گل سرسبد
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
pick someone's brains
<idiom>
اطلاعات دقیق به کسی
Pick on someone your own size.
برو با هم قدهای خودت طرف بشو
pick-up artist
مرد زن پرست
to pick up women
<idiom>
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
pick up the tab
<idiom>
صورت حساب کسی را پرداختن
Don't pick on me.
سر به سر من نگذار.
to pick up a language.
<idiom>
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
pick a quarrel
<idiom>
باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
pick-up artist
مردلاس زن
ear pick
گوش پاک کن
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
To pick at ones food .
از روی سیری خوردن
pick-me-ups
نوشابه مقوی
pick-up artist
مشتاق زن
pick up speed
<idiom>
افزایش سرعت
pick-up artist
زن دنبال کن
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
To pick an apple off the tree.
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
pick up a trail/scent
<idiom>
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
To pick flowers(fruit).
گل ؟(میوه ) چیدن
To pick somebodys pocket.
جیب کسی را زدن
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
inductive displacement pick up
پیک اپ القائی
To pick up (to lose) the thread of conversation.
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
to pick up somebody
[to find sexual partners]
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .
سر وگوشی آب دادن
These football players are the pick of the bunch .
این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
hole
سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
hole
مجرا
hole
روزنه
There is a hole in this.
این سوراخ است.
in a hole
<idiom>
درمشکل بودن
in the hole
<idiom>
امتیاز پایین صفر
in the hole
<idiom>
قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
hole
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole in one
گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
hole in one
اتمام یک بخش با یک ضربه
hole out
انداختن گوی گلف به سوراخ
What a hole I got myself into .
عجب گیری افتادم
hole
سوراخ
hole
گودال
hole
حفره
hole
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole
در لانه کردن
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole
سوراخ در پایان هر بخش گلف
hole
به سوراخ انداختن گوی گلف
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hidey-hole
مخفی گاه
hidy-hole
نهانگاه
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
hidy-hole
مخفی گاه
to stuff up a hole
سوراخی را گرفتن
air-hole
[تهویه فضای خالی سرداب]
hidey-hole
نهانگاه
inspection hole
روزنه بازبینی
road hole
چالاب
bolt-hole
نهانگاه خلوتگاه
There is a hole in my tooth.
دندانم سوراخ شده
bolt-hole
پنهانگاه
bolt-hole
مفر
bolt-hole
راه فرار
worm hole
جای کرم خوردگی
water hole
چاله اب
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
watering hole
میخانه
centre hole
مرکزگودال
toe hole
حفریپنجه
sound hole
حفرهصدا
punch hole
گودالسوراخ
nail hole
حفرهناخن
foot hole
سوراخ پائینی
filling hole
حفرهلفاف
hole in the wall
<idiom>
draught hole
گودالکششهوا
vent hole
هواکش
vent hole
منفذ هوا
breathing-hole
روزنه
culver-hole
سوراخ داربست
loop-hole
سوراخ دیدبانی
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
loop-hole
روزنه
road hole
گودی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com